چشم! غر نمیزنم، ولی اين چند شب آنقدر کار خبرگزاری سنگين بوده که نای نوشتنم نبوده است.
دیروز صبح با همکاری قدیمی میچتیدم؛ میگفت نیکان! حرفهایی پشت سرت میزنند! گفتم پس خوب است! مهم شدهام! گفتم اگر سوالی دارند، میتوانند بپرسند! ولی اگر ریگی به کفش دارند، مشکل خودشان است و لابد در جهل مرکب ماندن لذتی هست که ما از آن بیخبریم!
ادامه داد، و فهمیدم ماجرا چیست، که نگرانی عدهای بابت مطالبی بوده که مدتها پیش در مورد ساز و کار سو استفاده جنسی-جنسیتی در مطبوعات نوشته بودم. میگفت نباید چنین میکردی. از او پرسیدم دلیلش چیست؟ گفت با نوشتن این چیزها فساد از بین نمیرود. پرسیدم وظیفه حداقلی ما چیست؟ گفت روشت خطا بوده، گفتم قبول! روش درستی برای نشان دادن وضعیت داری؟ گفت نه!
بعدش گفت فلان سردبیر اصلاحطلب کلی دنبال من میگشته است تا به نحوی ساکتم کند. یا حداقل به خاطر ریشسفید بودنش محترمانه از من بخواهد که چیزی نگویم. و گفت میترسیدند که اسم ببرم، برایش هم گفتم که قصد
و اما...
راستش وقتی شروع می کنم به نوشتن و بعضی مسائل به یادم میآید، داغ میکنم. ولی چون تصمیم گرفتهام تا حد ممکن وارد بازی افشاگری نشوم، و میخواهم با دیدی وسیعتر به ماجرا نگاه کنم تا کل قضیه فدای حاشیه نشود، مطمئنا به روال گذشته نخواهم نوشت.
و اما نقشی که به نظرم باید انتظارش را از دوستان روزنامهنگار داشت.
اولا، خیال داشتن و حفظ شغل دائمی در روزنامهنگاری ایرانی، اندکی مشنگانه است. امید به باز شدن روزنامههای تعطیل شده، ابلهانهتر! پس اگر به خیال این که کارمان را به خاطر انتقاد مسوولانه از دست خواهیم داد و ... چندان توجیه پذیر نیست.
ثانیا، من با هرگونه دخالت در روابط خصوصی روزنامهنگاران مخالفم. اما ایجاد رابطه میان رئیس و مرئوس که آثار سو آن بعدها هم به خود روزنامهنگار و هم به تحریریه باز خواهد گشت، خارج از این دایره است.
مساله خيلی ساده است و از دريچه بازی قدرت میتوان آنرا ديد: کسی که قدرت بيشتری در زنجيره دارد، میتواند استفاده بيشتری هم ببرد، و آن کسی که قدرت کمتری دارد، يا ممکن است مورد سواستفاده قرار گيرد، يا برای پيشرفت، تن به خواستههای فرد قدرتمند بدهد.
به دلیل سکوت عامدانه و از نگاه من، غیر مسوولانه بسیاری از همکاران، گروه معدودی از قدیم سواستفاده کردهاند، و بقیه هم میتوانند به این روش ادامه بدهند. در مورادی ماجرا آنقدر شور بوده که خواجه حافظ هم فهمیده.
برخلاف نظر بعضی از دوستان، افرادی که در مطبوعات هرگونه برقراری ارتباط فرا-عرفی را دنبال میکنند یا گسترش میدهند، کل جامعه روزنامهنگاری ما را تهدید می کنند. خیال نکنید که جماعت امنیتی خبر ندارند و فقط منتظر بهانه ماندهاند. بسیاری از خبرچینها از میان همین جماعت آمدهاند و بعد پایان از تاریخ مصرف، از مطبوعات به انحا مختلف کنار گذاشته شدهاند. از بعضی از این جماعت هم برای پرونده سازی بیشترین استفادهها را کردهاند.
وقتی در شرایطی قرار بگیرید که فرد سین جیم کننده، برای آنکه شوکهتان کند، چیزهایی در باره تحریریه بهتان بگوید که باورتان نمیشده کسی خبر داشته باشد، ماجرا دستتان میآید!
تکمله:
ماکه شورای نگهبان نیستیم که مسوول به بهشت فرستادن مردم باشیم! ولی اگر می دانیم فضا چگونه است، بیخودی با سکوتمان به آن رنگ پاکی و روشنفکری و ... نزنیم. این البته یک پیشنهاد بود. در ضمن، آيا روش مناسبتری سراغ داريد؟