خالهزنکبازی-داییمردکبازی کنفرانسها معمولا آثار بلند مدت و کتاه مدتی دارد.
به عنوان مثال، یک آمریکایی که در کنفرانسی دیگر، با یک ایرانی دیگر همراه بوده، از شما میپرسد که آیا فلانی را می شناسی؟ شما هم با ولع کامل طرف را تخلیه اطلاعاتی میکنید. مثلا میفهمید که آن ایرانی که تصادفا آدم منفوری هم میتواند باشد، در کنفرانس قبلی چه گندی زده، چه چیزهایی گفته و چند نفر را تیغ زده و برای ملت چه پزهایی داده.
اما چه فایدهای نصیبتان میشود؟
نتیجه نسبتا اخلاقی جالبی که گرفتم این بود که باید حداکثر بشنوی، ولی حامل این سخنان نباشی، چون خودت تبدیل به همان موجودی می شوی که از او متنفری.
از نکات مهم این است که وقتی به کنفرانسی میرود که در حوزه ایران است، زیادی آبروی خودتان را نبرید. از جیب خود خرج کنید و آوار جیب بقیه مهمانها نشوید. جماعت فکر میکنند که همه ایرانیها اینقدر گدا و بیصفت و "مارمولک" هستند. زیادی مشروب نخورید که ثابت کنید که ایرانیها میتوانند چند شات بیشتر بیاندازند بالا. سراغ زنان شوهردار یا مردان زندار و ... نروید که بعدا همه جا بگویند ایرانیها فقط منتظرند چشم دوست دختر یا همسر یا پارتنر و ... خود را دور ببینند...
در ضمن، خالی بندی هم نکنید، چون در کنفرانسهای بعدی، ممکن است کسانی باشند که شما را بهتر بشناسند.
خلاصه شرکت در هر کنفرانس، حاشیههایی دارد که اصلا فکرش را هم نمیکنید، بعد از کنفرانس هم ممکن است دوستان نسبتا عزیزی که یک کمی ناراحتند که جای شما در کنفرانس نبودهاند، به شما خبر خواهند داد که شما بازیچه فلان گروه و فلان جماعت و فلان سازمان بودهاید.
نتیجه اخلاقی اینکه، دوری سببساز دوستی است! اما تا کی ما ایرانیهای خارج از کشور چنان عرصه را بر خودمان تنگ میکنیم که نتوانیم یک حرکت گروهی مثبت و اثرگذار بدون دخالت غیر به ثبت برسانیم؟
برداشت من این است که ما در خارج از کشور، برایندمان همیشه صفر است. چرا که سعی میکنیم انرژی مثبت همدیگر را از بین ببریم و خنثی کنیم.
شاید وقتی دیگر درستتر بشویم، اما هنوز نمیتوانم امیدوار باشم که مسیر درستی را داریم طی میکنیم.
Labels: دوایر خالهزنکی-داییمردکی