مساله آب، سالهاست دغدغه خانوادگی ما بوده. خیلی پیشتر از تولد من.
پدرم، گرچه با خیلی از اعتقاداتش مشکل دارم، اما برای من شخصیتی است فوقالعاده محترم که به خاطر پایمردیاش توانست ثابت کند که میشود در روزگار خشکسالی، از تشنگی نمرد، وقتی قدر آب را در روزگار ترسالی بدانی.
پدرم و طرح علمی-عملیاش، مورد تنفر بسیاری از طرفداران سدسازی است. مساله خیلی ساده است. میگوید که میتوان سیلاب نواحی خشک و نیمه خشک حاشیه کویر را در زمین ذخیره کرد. در آبرفت. ثابت کرد که میتوان چنین کرد و مثال عمدهاش را میتوان در طرحهای آبخوانداری سراسر کشور دید.
یکی از نکاتی که طرفداران سدسازی از آن غافل ماندهاند، مساله گرم شدن زمین است. این مهم باعث میشود میزان تبخیر آب پشت سدها افزایش یابد. آب ذخیره شده در زیر زمین به این راحتیها تبخیر نمیشود.
برای کسی که ماجرا را درک نمیکند، باید گفت که سیل، یا جاری شدن ناگهانی حجم بسیار بزرگی از آب حاصل از بارندگیهای مقطعی وشدید، بسیار مخرب است و هرچه مواد معلق بیشتری داشته باشد، اثرات زیانبار بزرگتری بر جای میگذارد.
اگر بتوان سرعت سیلاب را گرفت و اجازه داد به آرامی روی سطح زمین روان شود، و از طریق کانالها و پشتهها، پله پله سرعت آن کاست و به واسطه همان کانالها که مثل شکافهایی در زمین عمل میکنند، آب را جذب زمین تشنه کرد، اتفاقی میافتد که به راحتی دیده نمیشود. فضای خالی میان ذرات خاک و خل، از آب پر میشود. همان آبی که بعدا از طریق قنات یا چاه بیرون آورده میشود.
نکته مهم هم رسوب همان مواد آواری، مثل رس و لای است. این مساله باعث افزایش قطر لایه خاک روی سطوحی میشود که اکثرا ماسهای هستند یا میزان مساه در آنها کم نیست. اثرات این امر در مناطقی که تولید خاک زمانی بسیار زیاد را میطلبد بسیار مهم است، و در عمل میتوان آنرا نوعی بیابان زدایی هم محسوب کرد.
تغییر درصد تبخیر آب هم در لایههای سطحی وقتی میزان رس افزایش یافته باشد را نیز باید ذکر کرد که گمانم خاکشناسانی مثل محمد درویش بهترین وبلاگنویسان برای بیانش باشند.
گمان نکنید که مسوولان جمهوری اسلامی که از بیآبی مینالند از این ماجرا بیخبرند. وقتی این طرح مورد تایید نهادهای جهانی قرار گرفت، و جوایز متعددی به آن اختصاص یافت، جدیاش گرفتند. بسیاری از کسانی که از این طرح حمایت کردند بعدا ضربهاش را جای دیگری خوردند.
مطالعات انجام شده نشان میدهد که این طرح بسیار ارزان قیمت، در وسعتی باور نکردنی در ایران قابل اجرا است و به ازای هر چهار هکتار پروژه، یک شغل هم ایجاد میکند. میزان آموزش لازم برای اجرای طرح نیز آنقدر محدود است که عملا با نظارت آدمهای باتجربه میتوان آنرا حد اقل در زمانی کم، و در ۱۴ میلیون هکتار از نواحی میان کوهستان و بیابان پیادهاش کرد.
فکر میکنید مقامهای اجرایی مملکت این را نمیدانند؟
الان بسیاری از پروژههای عمرانی دست سپاه است. سپاه نیرویی عظیم در اختیار دارد و انجام چنین طرحی به طور سراسری با همان امکانات خیلی ساده خواهد بود، اما مگر سدسازی و نان و آبش میگذارد؟ ببینید آیا جماعت "سپاسد" حاضرند کاری بکنند؟
کسانی که داستانهای عهد عتیق و کتب مقدس را دنبال کردهاند ماجرای خشکسالی مصر را خواندهاند و سیاست یوسف نبی را. همان معتقدان اما وقتی کار به واقعیت کشیده میشود، یادشان میرود که سد سدسازی جوابگو نیست!
مطابق نگرش توسعه پایدار، سدسازی نمیتواند قابل اتکا باشد و ضررهایش در بلند مدت، آنقدر زیاد است که از حد ندارد.
---
تازه ما آنچنان حرفی در باره مهار بیابانزایی بواسطه این طرح نزدیم! فضای سبزی که حاصل "آبخوانداری" است را باید از نزدیک دید. باید بیابان گرهبایگان فسا را ببینید و از نزدیک لمس کنید.
چند مقاله مرتبط:
Iranian researcher Sayyed Ahang Kowsar wins world peace prizeDryland Hydrology and Watershed ManagementLabels: بیآبی