اینکه انتظار داشته باشی یک سیاستمدار، قهرمان و پایبند اصول اخلاقی باشد، این روزها عملا غیر ممکن است.
اما اینکه مردم به ضدقهرمانها گرایش پیدا میکنند، مساله من است. هم نامزد انتخابات ضد قهرمان از اَب در میاَید و هم مبلغانش.
کسانی که محلل سیاستمداران در عرصههای عمومی هستند، شاید مسوولیت بیشتری در این میان داشته باشند. نقش این محللها را گاه روزنامهنگارانی بازی میکنند که پرنسیپ را ناقض رسدین به هدف میدانند.
احتمالا مرحوم آرتور میلر میتوانست در این باب داستانها بنویسد، اما همان مرگ دستفروش البته میتواند بعضی از این الگوها را برای خواننده واضحتر کند.
همین دلالها البته گاهی نقش 'یاگو' را بازی میکنند و بلایی به روزگار قهرمان میآورند که اتللو را بدل به ضدقهرمان میکنند. البته شاید مشکل از خود اتللو باشد!
---
همه ما به نوعی ضد قهرمانیم. بالاخره ضد قهرمان زمینیتر است، اما انگار هیچ تلاشی برای قهرمانی نباید کرد.
وقتی از نامزدهای انتخاباتی تعریف میکنند که طرف خودش خوب بود، اطرافیانش بد بودند... طرف چنین بود، اما چنان را که گفت منظورش بهمدان بود...طرف از اولش حامی مظلومین و حقوق بشر بود...
به نظر میرسد تبلیغاتچی هر چه در زندگی خودش "یاگو"تر بوده باشد، تعریفها و تمجیدهایش شدیدتر و غلیظتر میشود.
برای ضد قهرمان، همه چیز و همه کس ابزار است. در دوره انتخابات نیز، این خوی تجارتش تشدید میشود.
---
اشتباه نکنید. بعضی از دوستان هم اشتباه نکنند. منظورم فرد خاصی نیست که بعد پیغام بفرستند و نامهنگاری کنند و ...ضدقهرمانهای قصه ما فراوانند، این دوستان وسط ماجرا اشتباهی بُر خوردهاند...
Labels: انتخابات