یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, June 28, 2010
با علیرضا رضایی و آرش بهمنی

میدان مونپارناس، پاریس






Labels:

Saturday, June 19, 2010
پاسخ‌ها - ۱
بحث‌های چند روز اخیر در باره کشیدن تا نکشیدن کارتون موسوی فواید زیادی داشته است. اولا، برای خودم معلوم شد که گاهی به طور واکنشی رفتاری می‌کنم که می‌رود روی اعصاب مردم، که لزومی به این کار نبوده است. نمی‌گویم نباید از موسوی یا کسی انتقاد نکرد، نه! به قول معروف چک سفید دادن به سیاسیون خیانت است. اما لزومی ندارد به بهای انتقاد از چیزی که من «بی‌عملی» می‌بینم و یکی دیگر «هوشیاری» می خواندش، مردم را ناراحت کنم.

اما بحث دیگر، سو تفاهم کسانی است که دوست دارند خارج از محتوای بحث، برای انتقام از انتقادهای من هر کاری بکنند. اولا، تصمیم گرفته‌ام با کسانی که هویت مجازی دارند ولی انتقام‌جویی و مشکل شخصی‌شان بر انتقاد می‌چربد کاری نداشته باشم. اگر هم حرفی بخواهم بزنم، در وبلاگم بهتر است باشد تا اینکه وقتم را صرف جدلی کنم که نهایتا خشن‌تر از چیزی در می‌آید که باید باشد. به نظرم ارزشش را ندارد.

در ضمن نمی‌خواهم کامنت‌ها را منتشر نکنم، اما کامنت‌هایی که ناسزاگویانه و انتقام‌جویانه هستند را تا حد ممکن عیان نخواهم کرد. گمانم کنم تنها فایده‌ انتشار این کامنت‌ها انحراف از موضوع باشد.

از همه مهم‌تر، ذکر یک نکته را واجب می‌دانم. من طرفدار جنبش اعتراضی بدون خشونت هستم. اینکه دوستان دچار سو تفاهم شده‌اند که انتقاد از بی‌عملی موسوی به معنی حمایت از اقدام خشونت آمیز است، برایم بی معنی است.

دیروز یکی از دوستان زنگ زد و شاکی بود از اینکه گفته بودم خودنویس رسانه سبز نیست و رنگی نیست. گفتم خودنویس اتفاقا رسانه‌ای است که باید همه در آن بنویسند، اما نهایتا به خاطر فضایی که به همه می‌دهد، می‌تواند نقش حامیانه داشته باشد. یعنی حامی جنبش اعتراضی بدون خشونت باشد. اما اینکه رنگ سبز بگیرد از آن پیروی از رهبران جنبش سبز برداشت شود، چنین نخواهد بود.

ما در کار رسانه، مبحثی داریم به نام روزنامه‌نگاری «حامیانه» در این روزنامه‌نگاری، لزومی ندارد که برای پیشبرد یک دیدگاه، فقط از آن تعریف کنی، بلکه به طور کاملا حرفه‌ای، دیدگاه‌های متفاوت را هم در باره‌اش می‌آوری، طرفین طیف را نقد می‌کنی و از تبلیغ می‌پرهیزی. این نوع کار به معنی نادیده گرفتن واقعیت نیست، بلکه جنبه‌های مختلف را لحاظ می‌کنی. اما رسانه‌های«سبز» معمولا از نقد می‌پرهیزند و تعریف را دوبله سوبله به خورد مشتری می‌دهند.

من اتفاقا معتقدم اگر جماعت، رسانه حرفه‌ای «سبز» همراه با انتقاد از طرف خودی راه بیاندازند، به نفع جنبش خواهد بود.

دوستانی از من سوال کرده‌اند که آیا هدف من از کشیدن موسوی، تخریب اوست؟ برای بار هزارم باید بگویم که نه. من نه مشکل فردی با او دارم و نه نفرتی از او در دلم هست. بر خلاف نظر برخی، گیر دادن به او از طرف من این خوبی را دارد که من نه مشکلی با موسوی دارم، نه نقشی در مشکلاتم داشته. اگر چنین نبود، مساله شخصی می‌شد. اگر من نوعی که با موسوی مشکلی ندارم، در باره مسائل قدیمی بپرسم و خواستار موضع‌گیری‌اش بشوم بهتر است یا اینکه کسی پدر یا مادرش را اعدام کرده باشند و الان قلمم به دست بگیرد.

سال‌ها پیش، سه روز بعد از انتخاب مجدد خاتمی به مدیر بولتن ریاست جمهوری پیشنهاد دادم کارتون خاتمی را به طور روزانه برای بولتن بکشم که اگر از عمومی شدنش می‌ترسد، لا اقل انتقادهای ما از او را ببیند... قبول نکرد.

معتقدم که منتقد موسوی ارزش بیشتری از ممدبوقی‌های روشنفکر دارد.

در ضمن، نظر همه برایم محترم است، اما نگاه سیاسی همکاران خودم که به جای حمایت، جانب‌داری می‌کنند را فاقد منطق می‌بینم و هرچقدر هم هنرمندانه باشد، با کارهای تبلیغاتی قابل مقایسه می‌دانم. انتقاد دو طرف دارد. طرف نزدیک به خودت، طرف مقابل. سکوت در مقابل ضعف و مشکلات طرف خودت، یک خطا است. بعضی دوست ندارند ببینند، اما من می‌خواهم رویش تاکید کنم.

از نقطه نظر من، بینش سیاسی منتقدی که فقط یک طرف ماجرا را می‌خواهد ببیند و کار تبلیغی کند، قابل توجه نیست، هرچند در بسته بندی زیبایی عرضه شود.

--

اما باید اعتراف کنم که وقتی کارتونم از روزآنلاین برداشته شد، گفتم باید کارتون موسوی را با هاله نور بکشم و مقایسه‌اش کنم با محمود هاله. به عبارت دیگر واکنش نشان دادم که شاید بهتر بود چنین نکنم. با این حال انتقاد من از موسوی نبود، از هوادارنی بود که تحمل انتقاد از او را ندارند.

در ضمن، گاهی در پاسخ به دوستانی که فرق انتقام و انتقاد را نمی‌دانند، پرخاشجو می‌شوم و این را دور از شان خودم می‌دانم. به همین سبب بهتر است به آنها پاسخ کلی بدهم، و کسانی که انتقاد می‌کنند رابا آنها در یک مجموعه قرار نخواهم داد.

برخی دوستان انتقاد کرده‌اند که چرا وقتی سال ۱۳۷۸ قم شلوغ شد، لحن اعتذاری داشتی برای توجیه کارتونت. آن زمانه در بیانیه‌ای که همراه با وکیل روزنامه و با هماهنگی با کامبیز نوروزی تنظیم شد، نوشتم که «التزام خود را به حفظ شعائر و اخلاق اسلامی یادآوری کرده از کلیه ی هم میهنان عزیز که برداشت دیگری از طرح داشته اند، پوزش می خواهم». به چند نکته توجه نمی‌کنند:

۱- دو هفته به انتخابات مانده، واکنش به کارتون من کشور را دچار بحران کرده. از من خواهش کردند برای آرام کردن فضا هر کاری بکنم. شما تاکنون متهم به بر هم زدن امنیت ملی شده‌اید؟ من شده‌ام. وقتی چند هزار نفر در قم، شهر را عملا تعطیل می‌کنند، و در نمازهای جمعه سرساسر کشور نابودی‌ات را می‌خواهند، و قرار است کفن پوشان برای دفاع از اسلام بیایند، شما چه می‌کنید؟ من مبارز نیستم، فعال سیاسی هم نیستم. اگر راه منطقی تری دارید لطفا بفرمایید.

۲- روزنامه آزاد در خطر لغو امتیاز بود، و من مسوول این کار شناخته می‌شدم. بهترین و منطقی‌ترین کار را گذشتن از خودم دیدم. حتی اگر من خراب شوم اما همکارانم از کار بیکار نشوند بهتر از کنار کشیدن است.

۳- من در کارهایم هیچگاه اسلام را مسخره نکرده‌ام که بخواهد بار دومم باشد. وقتی هم در سراسر کشور، از فقدان اطلاع گروهی از مردم سو استفاده شده و به ایشان گفته‌اند که یک نفر علیه اسلام کارتون کشیده، خب معلوم است باید از خودم دفاع کنم، وگرنه به اتهام اهانت به اسلام چه بلایی سرم نمی‌آمد. و در ضمن روزنامه آزاد به اتهام انتشار کاری ضد اسلامی محاکمه می‌شد.

اتفاقا بر خلاف نظر کسانی که می‌خواهند مثلا حالی بگیرند، کارم را بسیار قابل دفاع می‌دانم.

اما، دوستانی که موقعیت مرا با موسوی مقایسه می‌کنند، معمولا نمی‌بینند که موسوی در مجموعه قدرت بوده. مدعی قدرت بوده. از موهبت‌های بسیاری در همه سال‌هایی که مدیر هم نبوده بهره‌مند بوده. حتی الان هم که مسوول محافظانش عوض شده، محافظ دارد.

من یک کارتونیست و روزنامه‌نگار هستم. اتفاقا باید مسخره هم بکنم. اتفاقا باید زیر سوال هم ببرم. همه طرفین قدرت را. اگر کسی تحمل این کار را ندارد، می‌تواند در نگاه خود به رسانه و کارتون تجدید نظر کند.

Labels:

Wednesday, June 16, 2010
حرف راست، خارج و داخل دارد؟
اشتباه، اشتباه است. گیر دادن به اشتباه، چه از خارج باشد، چه از داخل، واجب است. کسانی که برای فرار از پاسخ‌گویی خود یا قاعدشان این ماجرا بهانه می‌کنند، می‌گویند اگر راست می‌گویی بیا داخل و ایراد بگیر، احتمالا پاسخی ندارند.

به جای نفی، دنبال پاسخ بگردید. اگر من چاره‌ای داشتم از شما نمی‌پرسیدم که مدعی داشتن همه جواب‌ها هستید!

Labels:

انحراف
الان بعد از دو پرواز و کلی راه رسیدم و دیدم در بالاترین چه خبر شده!

فهمیدم طرح دیشبم باعث ناراحتی بیش از حد طرفداران موسوی شده است. آنها چیز دیگری می‌بینند، من چیز دیگری. اختلاف نظر یک ارزش است.

اما، چرا بعضی از دوستان ناراحتند؟ یکی از دلایل را باید در نامه تاج‌زاده جستجو کرد. کسانی که این همه سال سکوت در برابر خراب‌کاری‌های دهه ۶۰ را ارزش می‌پنداشتند، الان زیر علامت سوالند. کسانی که سرکوب دانشجویان را توجیه می‌کردند، جوابی ندارند که بدهند. کسانی که بحث در باره اعدام‌های دهه ۶۰ را نادرست می خواندند، می‌خواهند بازی را منحرف کنند تا کسی از آنها چیزی نپرسد.

اتفاقا این انحراف برای عدم طرح سوال است. سوال از کسانی که باید پاسخگوی بسیاری از مسائل باشند.

باید از دوستان پرسید که علت سکوت و توجیه سکوت بقیه در برابر جنایت‌ها و تبعیض‌ها چه بوده؟

سوال کنید...باید جواب بدهند...

Labels:

Tuesday, June 15, 2010
سفر...
الان بعد از ۳۴ سال، برگشته‌ام به شهری که کلاس اول و دوم ابتدایی را در آن رفتم. حس عجیبی دارم. خوابم می‌آید اما نمی‌توانم بخوابم. هوای اینجا یک جوری است! می‌خواهم تمام شب را به جای جای شهر سر بزنم.

الان می‌زنم بیرون...نمی‌شود ماند!

Labels: