یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, September 30, 2009
روزی که حالم شدیدا گرفته بود
امروز، روز سختی بود. خواندن مرگ دردناک دو همکار ندیده در جمهوری چک، و به حال اغما رفتن مهین گرجی که در چند روزنامه همکار بودیم، تحمل همه چیز را برایم سخت کرده بود.

من هنوز خانه‌نشینم. هر از گاهی به زور دواهای ضد درد بیرون می‌روم، اما تقریبا ۹۰ در صد روز را خوابیده‌ام. تعارف ندارد، درد کمر وحشتناک است.

دوست خوبی نشانی دکتری ژاپنی را داده که همین روزها با دفترش تماس می‌گیرم...

----

امروز خاطره‌ای قدیمی برایم زنده شد. یکی از طرح‌هایی که همیشه دوست داشته‌ام و اتفاقا جزو طرح‌های برنده‌ام در جشنواره مطبوعات سال ۷۸ بود، کاریکاتور کرباسچی در قالب شهردار مادلن و ژان والژان بود. وقتی رفته بود به دادگاه تا گواهی دهد بقیه را اشتباهی دستگیر کرده‌اند، اما این بار بقیه هم کرباسچی بودند.

این کار یک ماه پیش از دستگیری اولیه شهردار اسبق تهران کشیده بودم. اول برای روزنامه جامعه، اما مدیر هنری جامعه که البته اعتقادی به کار ژورنالیستی نداشت، کار را چاپ نمی‌کرد.

یک روز تصمیم گرفتم منت مدیر هنری را نکشم، و تمامی طرح‌هایم را پس بگیرم.

با آنکه دلم می‌خواست با جامعه کار کنم، چون قرار بود 'تک‌صدایی' در آن جا نداشته باشد، اما دیدم از نظر فرمی و بعضا محتوایی، جامعه تک‌صدا‌تر از دیگر جاهایی بود که با آنها کار کرده بودم.

شاید جامعه محل رشد استعدادهای غیر مطبوعاتی بود، اما جای شمع و گل و پروانه در صفحه خبر روزنامه نبود...وقتی هم که صفحات روزنامه‌های ایران را برای کنفرانس کارتونیست‌های مطبوعاتی آمریکا و کانادا در سال ۲۰۰۱ آورده بودم، همه‌اش سوال می‌کردند که چرا در صفحات خبری، 'تصویرسازی' بی‌ربط به اخبار چاپ می‌کنند؟

گاهی بعضی طرفداران تک‌صدایی، عاشق چاپ یک نوع کار هستند. اما این تنوع است که کار جمعی را زیبا می‌کند.
---

من این روزها وقت زیادی را صرف بررسی وبلاگ‌ها و سایت‌های "شهروند روزنامه‌نگاری" کرده‌ام. چیزی که برایم جالب بوده، دیدن تنوع نگاه، روش و دیدگاه است.

من همیشه به مهدی یحیی‌نژاد دعا می‌کنم، به خاطر ایجاد ساز و کاری که حتی بر و بچه‌هایی که وبلاگ‌هایشان کم دیده می‌شود، مطرح می‌شوند و بعضا به تولید محتوی نگاهی جدی‌تر می‌کنند.

ای کاش فضا اینقدر سیاست‌زده نبود تا همه می‌توانستیم از مطالب غیر سیاسی هم لذت بیشتری ببریم، اما جبر زمانه را نمی‌توان نادیده گرفت...

---

دارم کتاب "نشان گم شده" دن براون را تمام می‌کنم. مرض است دیگر...رمز داوینچی و فرشتگان و دیوان را خوانده باشی و این یکی را نه؟

همه ماجرا در واشینگتن می‌گذرد.

گمانم متکی هم کتاب را در نیویورک خریده، و حالا می‌خواهد یک تور کتاب را در واشینگتن دی‌سی برود...اینجاست که دلم به حال فراماسون‌ها خواهد سوخت!

البته کتاب را بخوانید، بعد می‌فهمید چه می‌گویم...

Labels:

گفت و گو با گری سیک
، از اعضای سابق شورای امنیت ملی آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا در تحلیلی بر شرایط ایران در آستانه مذاکرات ١+٥ با این کشور
گری سیک: ماجرا سیاه و سفید نیست

نیک‌آهنگ کوثر: گفت و گوهای اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان با ایران، موسوم به مذاکرات ۵+۱، یکم اکتبر در سوئیس برگزار می‌شود. ایران پس از اولتیماتوم چند ماه پیش آمریکا و دیگر اعضا، بسته پیشنهادی‌اش برای ادامه مذاکرات را ارائه و با رویکردی مثبت آمادگی‌اش برای ادامه گفتگوها را اعلام کرد. با این حال، با رو شدن پنهان‌کاری‌های هسته‌ای ایران در قم، و نیز آزمایش موشک‌های دوربرد و میان‌برد، ایران نتوانست نظر مثبت کشورهای ۵+۱ را جلب کند. اما باید دید که میزان تمایل طرفین به رسیدن به موافقت‌هایی هر چند جزئی و موقت چقدر است؟ در همین باره، با «گری سیک»،«گری سیک»، یکی از اعضای سابق شورای امنیت ملی آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا، گفت و گو کردم.

Link

Labels:

یک سرویس عالی از گوگل


به این لینک بروید و ببینید چطوری میشه فارسی نوشت، حالا اسمش را فارگلیسی بگذارید یا فینگلیش.

Labels:

گفت‌وگو با آرش سبحانی

نیک آهنگ کوثر: چندی پیش آرش سبحانی به نمایندگی از گروه کیوسک به نیویورک رفت تا در کنار معترضان به حضور احمدی‌نژاد قطعاتی از «کیوسک» اجرا کند. پس از آن در همایشی که به همت گروهی از روشنفکران و هنرمندان تشکیل شده بود، به گونه‌ای معنی‌دار برای اولین بار گنجی را ملاقات کرد. به گمان نشان از حسی مشترک، پاره‌هایی از یک ملت که سرنوشتی مشترک به ضرورت پیوندشان داده. به همیین مناسبت گفت و گویی با آرش داشتم.

Labels:

جواد لاریجانی، مگس انگلیسی
امروز باورم نشد وقتی افاضات جوادشون را خواندم!

مقایسه میرحسین موسوی با مسعود رجوی دیگر از آن حرف‌ها بود.

من شک ندارم که جواد لاریجانی اصل انگلیسی، آمده مثل مگس روی شیرینی بنشیند و خودشیرینی کند، اشتباهی سر از جایی دیگر در آورده که محل نشستن مگس‌هاست و زیادی هم خورده.

مستی خوردن شیرینی-می‌رینی چنان اثرگذار بوده که چنین حرفی زده.

گرچه هیچوقت حرف‌های خمینی برایم اهمیتی نداشتیه، اما این یکی جالب است که توصیه کرده هیچ کار مهمی دست برادران لاریجانی نسپرند. گویی خواب نما شده بود که ترتیب مملکت داده خواهد شد. حال ببینید دو قوه از سه قوه حکومت ست لاریجانی‌هاست، و فقط این یکی را کم داریم که گند جدیدی بزند.

گاهی وقت‌ها به خودم هشدار می دهم که نسبت به کسی تند نشوم، اما این یکی دیگر آنقدر شکر خورده که سکوت نشانه مرض و بیماری است!

---

حالا جالب است که من طرفدار کسی هم نیستم و داغ می‌کنم، و باید دید طرفداران موسوی از این خزعبلات و شکر خوری‌ها چه احساسی دارند!


این کارتون را پارسال زمانی کشیدم که حدس می‌زدم صادق لاریجانی جانشین شاهرودی شود، و به عبارتی به روز شده کارتونی بود که در سال ۱۳۷۷ از دو برادر کشیده بودم...عدم شباهت فاضل هم البته ناشی از خطاهای معمولی کشیدن یک نفر برای دفعات اول است...

Labels:

آاSunday, September 27

9 pm

English









اهالی کانادا نشین می‌توانند این فیلم مستند را امشب ساعت ۹ به وقت تورنتو ببینند.

مستندی است درباره روزنامه‌نگاران تبعیدی در کانادا و مشکلاتی که در محیط جدید زندگی خود دارند.

ارون برهانی از اریتره، مایک ادونکارا از اوگاندا، محسن عباس از پاکستان، میر مهدوی از افغانستان و آخرالامر، من هم از ایران، سوژه‌های این فیلم هستیم.

OMNI Television is proud to present the world television premiere of So Far From Home (Journalists in Exile), as part of its Signature Series. The English language version of this one hour documentary launches on OMNI.1, Sunday, September 27th at 9:00 p.m. ET.

From Willing Mind Productions, So Far From Home tells the stories of five reporters from regions of major conflict – Afghanistan, Eritrea, Iran, Pakistan and Uganda -- whose pursuit of journalistic excellence led not to fame, but to exile.

“These journalists worked without a safety net,” says Vladimir Kabelik, Writer, Director and Producer of So Far From Home. “Where in the West a reporter’s pursuit of the truth might win an award, these five garnered threats from those who didn’t want their stories told. Now, their stories can be told -- thank you, OMNI Television!”

So Far From Home will feature a rare glimpse into the world of international journalism, through the experiences of:

• Mohsin Abbas – imprisoned and tortured for his critique of Pakistan’s warlords;
• Aaron Berhane – his independent newspaper, Eritrea’s first and only, was shut down;
• Nik Kowsar – political cartoonist from Iran;
• Mir Mahdavi – if not for intervention by the United Nations he would be executed;
• Mike Odongkara – a photographer, targeted by Ugandan authorities.

“Many Canadians can’t imagine, let alone experience, what journalists in other parts of the world must endure for their craft,” says Madeline Ziniak, National Vice President of OMNI Television. “We are pleased to support So Far From Home with 100% funding from OMNI’s Independent Producers Initiative as the stories portrayed are truly history in our time.”

For enhanced reach, So Far From Home was versioned in Arabic as well as English. Both language versions will be aired on OMNI throughout its network of stations.

So Far From Home was exclusively funded through OMNI's Independent Producers Initiative, a $32.5 million independent production fund that to date has supported over 200 new documentary programmes. Interested producers can access funding criteria at OMNI Television’s web sitewww.OMNItv.ca .

Labels:

Friday, September 25, 2009
گفت و گو با یک متخصص امنیت شبکه - زمانه

چگونه اینترنت امن‌تری داشته باشیم

نیک‌آهنگ کوثر: اگر جورج اورول شاهد فضای امنیتی حاکم بر اینترنت ایران بود، حتماً تجربه‌ی تعقیب و گریز کاربران اینترنت را در کتاب «۱۹۸۴» خود درج می‌کرد. در حال حاضر برای بسیاری از کاربران اینترنت، این سوال مطرح است که آیا ای‌میل‌های آنان باز می‌شود یا خیر؟ آیا نیروهای امنیتی، امکان ورود به صفحات شخصی فیس‌بوکشان را دارند؟ و چگونه می‌توان بدون آن‌که تحت نظر بود، چت کرد؟

link

Labels:

Thursday, September 24, 2009
کمپین مبارزه با "جنایت علیه بشریت" برگزار می کند

اعتراض به: جنایت، شکنجه، تجاوز، اعتراف گیری

برنامه: شنبه 26 سپتامبر

یک- مباحث نظری: 1- مهندس عبدالعلی بازرگان: مبنای مشروعیت دولت. 2 – شهرنوش پارسی پور: نقدی بر ساختار دوگانه اندیشی ایرانی .3- فرزین وحدت:ساختار اجتماعی نوین ایران و مطالبات دموکراتیک. 4- محمد رضا نیکفر: اهمیت تبیین حقوقی مبارزه با ستم.

دو- برساختن سیاست: 1- رضا براهنی: چگونه دموکراسی بسازیم؟ 2- احمد صدری: تأملاتی پیرامون توجیه خشونت. 3- ابراهیم سلطانی:گذار هوشمند به دموکراسی .4-آرش نراقی: ویژگی های دولت های سرکش و یاغی .

سه- خطرهای پیش رو: 1- حمید دباشی: تضاد و تعامل جنبش حقوق مدنی مردم ایران و سیاست های منطقه ای . 2- مجید محمدی: چالش های پیش روی جنبش سبز.3- منصور فرهنگ:مثلث ایران و آمریکا اسرائیل. 4- حسین کمالی: نگاه به شرق و چشمک به غرب .

چهار- سناریوهای محتمل: 1-عبدالعلی رضایی: استراتژی های اقتدارگرایان. 2- رضا فانی یزدی: هژمونی از آن کیست؟ . 3- علی میرسپاسی: مردم ایران چه رویایی در سر دارند؟ . 4 – عطاء هودشتیان: مساله ی رهبری جنبش.

اکبر گنجی : چشم انداز آینده ی کمپین.

برنامه ی موسیقی: 1- فرامرز اصلانی . 2- آرش سبحانی . 3- سحر دهقان. 4- گروه رعنا فرحان.

Time: Saturday, September 26th 2009 , 9:ooam – 4 pm.

Place : South Hall Riverside Church(490 Riverside Drive, New York, N.Y. 10027)

Labels:

آرش سبحانی، تقدیم به ۴۰۰ ساله‌های شورای نگهبان
لعنت خدا بر شکنجه کنندگان احمد
یک احمد نازنین در بند باشد و یک احمدی‌نژاد منفور در نیویورک.

یکی از رفقا می‌گفت که اگر از احمد پرونده "اخلاقی" داشتند، اصلا مشکلی نداشت. مجبور بود به هر چیزی تن دهد. اما مشکل اینجاست که هیچ چیزی علیه زیدآبادی ندارند!

حالا اگر دارند به احمد فشار می آورند که چرا در نامه سر گشاده به خامنه‌ای، ننوشته "مقام معظم ربری" و "آقا" را خشمگین کرده، باید پرسید که عظمت افراد به چیست؟ آیا این تاکید بر حقارت افراد نیست؟

بارها و بارها سر لهجه شیرین سیرجانی‌اش سر به سرش می‌گذاشتیم. استان کرمان محصولات کاملا متضادی دارد. هاشمی‌ها و زیدآبادی‌ها. قدرت‌طلبان معامله‌گردر یک طرف و آزادی‌خواهان پاک‌سرشت در طرف دیگر.

دیشب با دوستی گپ می زدم که هاشمی‌ها را خوب می‌شناخت. هاشمی را ستونی از ستون‌های اصلی نظام می‌دانست. واقعا چنین است! هاشمی را باید در چارچوب نظام شناخت. کسانی که طرفدار ادامه نظام بدون تغییرات ساختاری هستند، طبیعتا آینده خود را در آینده هاشمی جستجو می‌کنند.

بقای هاشمی را می‌توان در یک فیلم مستند "راز بقا" بررسی کرد. چگونه است که با هر ساز و کاری می سازد و بالا می‌ماند...

اما احمد زیدآبادی...الان تحت فشار است چون به هر چیزی تن نمی‌دهد. می‌خواهند او را بشکنند چون ضعفی در او نمی‌بینند.

این جماعت متخصص یافتن پاشنه آشیل افرادند.

برای احمد دعا کنیم و از خدا برایش صبر بطلبیم و برای شکنجه‌گرانش، عقل و احساس و مهربانی.

Labels:

Tuesday, September 22, 2009
هاشمی، کسی که فقط فرزندانش می‌توانند به او اعتماد کنند
من متاسفانه مثل خیلی از دوستان و همکاران مصلحت‌اندیشم نیستم که همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد هاشمی بریزم.

خیلی‌ها دوست دارند هاشمی را یک قهرمان معرفی کنند، اما من هرچه بیشتر به سابقه او نگاه می‌کنم، فقط یک ضد قهرمان می‌بینم که جان می‌دهد برای تبدیل شدن به یکی از شخصیت‌های نمایش‌های شکسپیر.

هاشمی از جنس انقلاب است. اینکه همه را بد بدانیم و او را تافته جدا باقته، خطایی بزرگ است. اینکه خیال کنیم او می‌تواند دموکراسی را به مملکت بیاورد، امیدی است باطل. مگر ۸ سال رئیس جمهوری‌ نبود؟

هاشمی اما می‌تواند گاه یک "بافر" با تعریف شیمیایی‌اش باشد. اما آیا نقش بافری هاشمی الان چیزی است که از او انتظار داریم؟

هاشمی چند سال دیگر عمر می کند؟ بی تعارف! یکی جواب بدهد!

او می‌داند حکومت به فرزندانش نخواهد رسید، و اگر نظام سیاسی عوض شود مطمئنا فرزندانش با مشکلات بزرگی روبرو خواهند شد، و باز هم حضور ایشان در ترکیب سیاسی ایران به این سادگی‌ها نخواهد بود.

هاشمی به مردم بدهکار است. الان وقتش است. اگر این بار هم بخواهد دیر کند، تا ابد یک معامله‌گر خودپرست در ذهن آیندگان خواهد ماند. در جوانی در باره امیرکبیر نوشت، اما امیر کبیر اینکاره نبود...

Labels:

Commentary: World should shun Iranian leader
By Akbar Ganji
Special to CNN

Editor's note: Akbar Ganji is a leading Iranian dissident and pro-democracy activist. He served a six-year sentence in Tehran's Evin prison for his reporting on human rights abuses in Iran. The London-based human rights organization, Article 19, has described Ganji as the "Iranian Vaclav Havel" and he has received more than a dozen human rights, press freedom and pro-democracy awards. He is the author of "The Road to Democracy in Iran" (MIT Press, 2008).

Akbar Ganji says Iran's leaders should be held to account for denying its citizens their liberties.

Akbar Ganji says Iran's leaders should be held to account for denying its citizens their liberties.

(CNN) -- This week world leaders will gather in New York for the annual meeting of the U.N. General Assembly. While Iranian President Mahmoud Ahmadinejad will be among them, Iranians reject his claim to leadership. They strongly oppose any meeting or recognition of Ahmadinejad, especially by President Obama.

The pro-democracy movement in Iran today unanimously believes that he enjoys his current position because he was "reappointed" president after stealing several million votes in June 12 presidential election.

Popular protests against this state of affairs have been met with bullets from the Iranian regime. Thousands were arrested and dozens were killed. Opposition supporters have been tortured in jail and credible reports of rape have surfaced.

In recent years the Western media has not focused on the systematic human rights violations in Iran but rather on Iran's nuclear ambitions and Ahmadinejad's rhetoric toward Israel and the Nazi Holocaust. Iranians are deeply upset by the general inattentiveness of the media and world leaders to their political protests.

If you listen to the democratic voices of Iranians and leaders of Iran's Green Movement there is a unanimous view that Ahmadinejad's policies have severely undermined Iranian national interests and he has inadvertently better served the interests of Israel.

Although the regime has been able to reassert control due to severe repression recent events have led to important social transformations in Iran. Today there are many prominent names publicly opposing the Supreme Leader, Ali Khamenei. Many open letters have been circulated that for the first time directly criticize him. U.S. policy under Obama has also played a constructive role. The absence of military threats and new economic sanctions has given democracy activists more room to maneuver, posing new challenges to the regime.

In order to deal with this internal crisis Khamenei's only option is to shift attention to Iran's relationship with the outside world -- the United States in particular. By increasing verbal attacks on the West and exacerbating regional conflicts he hopes to draw the attention of both Iranians and the world away from the systematic violations of human rights in Iran.

Iran's nuclear ambitions should not be considered the primary weak point for the regime. To a limited extent Khamenei and his disciples can manipulate the nationalist sentiment of Iranians around this issue.

The Achilles heel for the regime today is the widespread and systematic violations of human rights against it own people. Greater exposure and scrutiny of this key issue will generate more popular discontent toward the leaders of Iran. Khamenei cannot maintain regime loyalty or acquiescence in the face of these massive human rights violations. It is precisely these organized repressive measures that the International Criminal Court, in other contexts, has called "crimes against humanity."

Although Iran, like the United States and Israel, are not members of the ICC, charges can be brought against the Iranian regime via the U.N. Security Council -- similar to the process that led to the arrest warrant for Omar Al Bashir, the leader of Sudan. We in the Iranian human rights movement can document, with certification from a team of international lawyers, that leaders of the Iranian regime are guilty of crimes against humanity under Article 7 of the Rome Statute that established the ICC.

Today, the people of Iran are in need of the moral and spiritual support from people around the world. In the current circumstances the most important form of support would be to assist with the campaign of charging the leaders of Iran with "crimes against humanity" and to help disseminate this initiative so that it becomes the main avenue of engagement with Iran by the international community.

We are seeking to place this issue at the top of the international agenda so that leaders of the Iranian regime will think twice before traveling abroad as well as to make it morally unacceptable for leaders of democratic countries to extend a hand to Mahmoud Ahmadinejad.

Labels:

کمپین مبارزه با "جنایت علیه بشریت" برگزار می کند

دعوت به شرکت در تجمع اعتراض به جنایت، شکنجه،تجاوز،اعتراف گیری

سرکوب های مداوم زمامداران جمهوری اسلامی،چنان آشکار شده است که حتی علی
خامنه ای- متهم اصلی این پرونده – نیز به اعمال شکنجه و جنایت در حمله به
کوی دانشگاه و بازداشتگاه کهریزک اعتراف کرده است. نیروهای نظامی و شبه
نظامی رژیم مردم را به خاک و خون کشیدند، اما به جای محاکمه ی جنایت
کاران، فرزندان دلیر ایران زمین را بازداشت کرده و در سلول های انفرادی
شکنجه و مورد تجاوز قرار دادند. اگر فقط به حوادث پس از انتخابات ریاست
جمهوری 22 خرداد بنگریم، باز هم با "جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت"
مواجه خواهیم بود. تمامی رهبران جنبش سبز، خواهان محاکمه ی جنایت کاران
شده اند. این درخواست آن چنان فراگیر شده است که حتی برنامه ریز و سازمان
دهنده ی اصلی جنایت علیه بشریت نیز در سخنان علنی وعده داده است که
قاطعانه با آنان برخورد شود. اما به گمان ما امید بستن به بیدادگاه های
رژیم برای اجرای عدالت، آرزویی متحقق ناشدنی است. به همین دلیل کمپین
مبارزه با "جنایت علیه بشریت" در جمهوری اسلامی با امضای هزاران ایرانی
در سراسر جهان سامان یافته است تا به سهم خود در دادخواهی
شهداء،زندانیان، شکنجه و سرکوب شدگان جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران
سهیم باشد.

این کمپین از هموطنان مقیم خارج از کشور دعوت می کند تا در مراسم اعتراضی
یک روزه در 26 سپتامبر 2009(4 مهر 1388)در شهر نیویورک حضور یابند و ضمن
گفت و شنود،جنایات علیه بشریت در ایران را به آگاهی جهانیان برسانند.

زمان: شنبه 26 سپتامبر 2009 – ساعت 16- 9 .
Time: Saturday, September 26th 2009 , 9:ooam – 4 pm.
Place : South Hall Riverside Church(490 Riverside Drive, New York, N.Y. 10027)
جنگ؟ نه. No to Military Strikes
تحریم اقتصادی؟ نه. No to Economic Sanction
محاکمه ی سران رژیم به جرم "جنایت علیه بشریت" ؟ آری
Yes to Prosecuting Crimes against Humanity

امضا کنندگان:
1- یرواند آبراهامیان. 2- داریوش آشوری. 3- آینده آزاد. 4- مستوره
احمدزاده. 5- فرامرز اصلانی. 6- تورج اتابکی. 7- تقی اسدی. 8- هومن
افشار. 9- علی افشاری. 10- رضا افشاری. 11- فریبا امینی. 12- محمد ارسی
13- محمد اقتداری. 14- رویا ایرانی 15- حسین باستانی. 16- محمد
برقعی.17- مهرزاد بروجردی. 18- علی بنوعزیزی. 19- رضا براهنی. 20- سهراب
بهداد . 21- رضا بورقانی فراهانی. 22- آصف بیات. 23- شهرنوش پارسی پور.
24- باقر پرهام. 25- رامین جهانبگلو. 26- مهدی جامی. 27- میهن جزنی. 28-
رمضان حاجی مشهدی. 29- هوشنگ حسن یاری. 30- علی اصغر حاج سید جوادی. 31-
مهدی خانباباتهرانی. 32- بهروز خلیق. 33- کامران دادخواه. 34 - حمید
دباشی.35- شیرین دخت دقیقیان. 36- سوسن دیهیم. 37- مصطفی رخ صفت. 38-
مهران راد. 39- حسن زرهی. 40- آرش سبحانی. 41- ابراهیم سلطانی. 42- فرج
سرکوهی. 43- بیژن شاه مرادی. 44- مسعود شب افروز. 45- کریم شامبیاتی. 46-
معصومه شفیعی. 47- شهلا صالح پور. 48- احمد صدری. 49- محمود صدری. 50-
فرهاد صوفی. 51- حسین ضیایی. 52- مسیح علی نژاد. 53- رضا فانی یزدی. 54-
مهدی فتاپور. 55- نهضت فرنودی. 56- منصور فرهنگ. 57- علی فردوسی .87-
رعنا فرحان. 59- هادی قائمی. 60- فیروز قریشی. 61 – علی اکبر قنبری. 62-
عبدی کلانتری. 63- احمد کریمی حکاک.64 - حسین کمالی. 65 - نیک آهنگ کوثر.
66- منصور کوشان. 67- کیان کاتوزیان. 68- علی کشتگر. 69- ناصر کاخساز.
70- بهزاد کریمی. 71- کاظم کردوانی. 72- اکبر گنجی. 73 - مسعود مافان.
74- مجید محمدی. 75 – علی اکبر مهدی. 76- روزبه میرابراهیمی. 77- امید
معماریان. 78- مجتبی مهدوی. 79- والنتاین مقدم. 80- حسن مکارمی. 81-
شیرین نشاط. 82- محمد رضا نیکفر. 83- ابراهیم نبوی. 84- مهدی نوربخش. 85-
شاهین نجفی. 86- نیکزاد نجومی. 87- فرهاد نعمانی. 88- حسن نایب هاشم. 89-
فرزین وحدت . 90- سهیلا وحدتی. 91- نادر هاشمی. 92- عطا هودشتیان. 93-
عبدالحسین هراتی. 94- محسن یلفانی. 95- بهزاد یغماییان.


برای اطلاعات بیشتر به وبسایت کمپین مبارزه با "جنایت علیه بشریت" رجوع شود:

Labels:

یک پیام فیسبوکی
این پیام را یکی از دوستان فیس‌بوک برایم گذاشته.

جمعه مردم بسیجی موتوری که دنبالمون کرده بودو مارو کلی ترسونده بود حسابی زدن
ولی راستشو بخوای من دلم براش سوخت
به دلایل مختلف
ولی به کسانی که میزدنش گفتم نه
خشونت نه
ما مثل این نیستیم
بذارید بره
می دونم از چی دلم گرفته
از تفرقه
ما همه ایرانی هستیم
دلم می خواد یه شعارهایی بدیم که اونا رو دعوت کنیم بیان پیش ما
طوری برخور د کنیم که اگه بخوان می تونن تغییر کنن
ولی ما این طوری باهاشون رفتار نمیکنیم
نیک آهنگ عزیز
این کینه داره روز به روز بیشتر میشه
کینه ایرانی از ایرانی دیگه که مطمئنم زیاد به جایگاهی که هست علاقه نداره
من دوست ندارم
میشه جوابمو بدی لطفا
و مثل نفی خشونت در وبلاگت بحث کنی در موردش
ما به قول خودت با نسل قبلی فرق داریم
مرسی که مسیجمو خوندی

راستش همه سخن را دوست عزیز من گفته است.

چه می‌شود کرد که نگذاریم بار دیگر "رحیم" به "منتقم" تبدیل شود؟

-----

اول انقلاب، بارها و بارها جماعت در توجیه خشم انقلابی و محاکمه‌های یک طرفه و خونریزی‌ها، بسم‌الله الرحمن الرحیم یا بسمه‌تعالی را به فراموشی می‌سپردند و می‌گفتند: "بسم‌الله المنتقم"...
«فارگلیش» در مقابل «فینگلیش»
هفته پیش خانم فرشته مولوی در کارگاه آموزشی شهروند روزنامه‌نگاری به من تذکر دادند که "فینگلیش" غلط است و بهترین جایگزینش،"فارگلیش" می‌باشد.

بر من منت گذاشتند و متنی برگرفته از وبلاگشان فرستادند که هم آنرا اینجا می‌گذارم.

فارگلیش

14 بهمن 1385

چند روز پیش برای خرید به یک بقالی ایرانی در تورنتو که صاحبش هم مثل بسیاری از ایرانیان آن را "سوپر" می نامد رفتم. وقت پرداخت خانمی که پشت دخل ایستاده بود و بی تردید خودش را نه صندوقدار که " کشی یر" می داند پرسید، "بگم بدم؟" من گیج گفتم، "ببخشید؟" تکرار ایشان رفع گیجی نکرد و به ناچار به کیسه پلاستیکی کناردستش اشاره کرد. سر تکان دادم که یعنی هم کیسه می خواهم و هم وقتش رسیده که این زبان من درآوردی را به رسمیت بشناسم.

حدود سی سالی از مهاجرت گسترده ایرانیان به ایالات متحده امریکا و کانادا می گذرد و دیگر به گمانم وقت آن است که اهل زبان به بررسی زبانی که به تدریج در میان شمار بسیاری از مهاجران به این دو کشور انگلیسی زبان و به ویژه میان اهالی "تهرانجلس" رواج یافته و ترکیبی ویژه از زبان فارسی و زبان انگلیسی است بپردازند. روشن است که بررسی این پدیده زبان شناسانه هم به کار روشنگری های فرهنگی و اجتماعی می آید و هم در زبان شناسی راه به جایی می برد. همچنین از سردر گمی واژه سازان و واژه بازان و نویسنده ها و مترجم ها هم می کاهد.

اول از همه خیال می کنم باید روشن شود آیا این زبان از انواع زبان های "پی جین" است یا نه. "فرهنگ معاصر هزاره" برابرنهاد فارسی "پی جین" را "زبان آمیخته" دانسته است. پی جین یا "زبان تماس" شکل ساده شده ای از آمیزش دو یا چند زبان است که در اساس برای ایجاد ارتباط میان گروه هایی که به یک زبان سخن نمی گویند به کار می آید. این زبان ساختار دستوری و واژگانی محدود دارد و کم و بیش خود انگیخته ابداع می شود. بر پایه تعریفی که از این زبان داده می شود و پیشینه تاریخی آن، برابر نهاد پیشنهادی من برای آن "زبان قرو قاطی" است. زبان مورد بحث در این یادداشت هم البته ترکیبی هردمبیل از فارسی و انگلیسی است که کوچندگان ایرانی به ینگه دنیا آن را ساخته و پرداخته اند و می توان به راحتی آن را زبانی قروقاطی دانست. اما تعیین این که آیا "پی جین" است یا نه برعهده زبان شناسان است.

چند وچون این پدیده زبانی هرچه باشد، یک ایرادش هم این است که نامش روشن نیست. به گمان من به روال ترکیب های مشابه ای که در زبان انگلیسی هست، این آمیزه را باید "فارگلیش" نامید که هم سهم عادلانه ای از دوپاره دو عنصر اصلی را دارد و هم از ساختار به کار رفته در نام های مشابه مانند "فینگلیش" و "چینگلیش" نیز پیروی می کند. پیشنهاد ممکن دیگر برای این پدیده که در میان فارسی زبانان بهتر به کار می آید اما به درد جهان انگلیسی زبان نمی خورد "فارگلیسی" است که به باور من به رغم با مسما بودنش در فارسی به دلیل جا نیفتادنش در زبان انگلیسی باید کنار گذاشته شود.

اما فارگلیسی را می شود برای پدیده دیگری به کار برد. به دلایلی در ایمیل پراکنی های ایرانیان در اقصا نقاط جهان نوشتن زبان فارسی با حروف لاتین بر مبنای زبان انگلیسی رایج شده است. این پدیده هم مانند آنچه من فارگلیش می نامم امری داخلی است، به این معنی که میان ایرانیان می گذرد، اما فرقش با اولی در آن است که در دایره ای بس تنگ تر روی می دهد و چون فقط از حروف لاتین استفاده ابزاری می کند و زبانی نو نمی آفریند، اهمیت چندانی ندارد. برای این گونه از ایمیل نویسی می شود فارگلیسی را به کاربست. اما به هرحال در این زمینه هم مردم کوچه و بازار بی اعتنا به فرهنگ سازان و فرهنگ بازان کار خود را کرده اند و این روز ها در برخی از سایت ها و وبلاگ ها برای این شیوه از فارسی نویسی اصطلاح "فارگلیش" به کار می رود، که یعنی به روال معمول یکی هردمبیل چیزی گفته و دیگران هم پی اش را گرفته اند.

درمیانه آشفته بازار شبکه جهانی در قلمرو زبان فارسی "ویکی پیدیا" هم بربنیان سایت های نامعتبرمدخل "فینگیلیش" را دارد که آن را نوشتن زبان فارسی با الفبای لاتین تعریف کرده است. درهمین مرجع مدخل "فینگلیش" است که مراد از آن آمیزه زبان فنلاندی و انگلیسی است که در اساس مهاجران فنلاندی امریکا آن را ابداع کردند و کم و بیش شبیه همان چیزی است که بهترین نامش می تواند "فارگلیش" باشد. مدخل "فارگلیش" البته در ویکی پیدیا دیده نمی شود.

سبزی پلو بدون گوشت با سالاد اضافه
به دلیل تنفر کودتاگران از رنگ سبز، مصرف گوشت و هر چیز غیر سبزی در میان این جماعت شدیدا افزایش یافته و می‌توان مطمئن بود که این مساله به کاهش عمر حضرات منتهی خواهد شد که کاهش عمر هم به کوتاه شدن عمر نظام مقدس خواهد انجامید.

از طرفی، علاقه بیشتر مردم به رنگ سبز، باعث سلامت بیشتر تن و روان هم خواهد شد.

---

اگر طرفدار جنبش سبز، خوردن گوشت را ترک کنند و رژیم سبز بگیرد، نظام فایده‌ای از کشتن اکثریت گاوهای بی زبان نخواهد برد و مجبور از گاوهای محترم به عنوان مشاور استفاده کند و گاوها هم چون از نظر شعور بهتر از بسیاری از مشاوران محترم نظام هستند، توصیه‌هایی خواهند کرد که در مجموع به نفع کل آحاد ملت خواهد بود (تازه گاوها متوجه خواهد شد که بعضی از این جماعت چقدر گاو هستند!).

نتیجه اخلاقی اینکه گاوان و خران بار بردار، به زآدمیان ذوب شده در ولایت و مردم آزار

Labels:

So Far From Home

International Premiere of “So Far From Home"
On Wednesday, September 23, CJFE will be co-presenting the premiere of director Vladimir Kabelik’s documentary, “So Far From Home.” The film offers a unique window into the challenges and dangers faced by five local reporters working in conflict regions. It
documents the journalists’ experiences and their efforts to come to terms with their past and their struggle to build a future in Canada.

The film will premiere on Wednesday, September 23, at the Signy & Cléophée Eaton Theatre in the Royal Ontario Museum in Toronto. Before the screening there will be a reception catered by Daniel & Daniel, and after the film there will be a panel discussion moderated by CBC Radio’s Anna Maria Tremonti. Director Vladimir Kabelik and several of the journalists featured in “So Far From Home” will be in attendance and speak about the film.

Tickets are $15 at the door, or $10 for advance tickets which can be purchased by contacting the CJFE office at (416) 515-9622 x.231 or by emailing:assistant@cjfe.org.


Labels:

Friday, September 18, 2009
جمعه سبز مردم و روی سیاه حاکمیت
چقدر جالب می‌شود تاریخ انقلاب را جور دیگری ببینیم. خودی‌های نظام، غیر خودی می‌شوند، فرزند حسین شریعتمداری نماینده خامنه‌ای در کیهان به عنوان کسی که می‌خواسته با چاقو نماینده خمینی در کیهان (خاتمی) را بزند مطرح می‌شود.

مردم از حاکمیت سوال می‌کنند که آن ۶۳ در صد کجا رفته؟

کسانی به راهپیمایی می آیند که اتوبوس برایشان اجاره نشده.

...

جمعه سبز، روی حاکمیت را سیاه کرد. حاکمیتی که نمی‌تواند به مردم و دنیا ثابت کند که انتخابات ایران واقعی بوده.

احمدی‌نژاد در پاسخ به خبرنگار آمریکایی، نمی‌توان صریح جواب بدهد که انتخابات را ندزدیده...

نظام ترسیده. خدمات ساده اینترنتی را آنقدر پیچیده کرده که نمی‌توان به راحتی با جی‌میل و یاهو ارتباط برقرار کرد.

...

واکنش‌های سران نظام عصبی و به دور از عقل و ناشی از وحشت است.

فقط یک بار دیگر سخنان صادق لاریجانی را بخوانید. تهدیدهای سپاه را مرور کنید...

مطابق قانون اساسی، هیچ اعتراض عمومی بدون خشونتی ممنوع نیست. هست؟

این جماعت ترسو از قانون اساسی مزخرف‌شان هم می‌ترسند و نمی‌توانند به آن پایبند باشند!

نظام ایران دیکتاروری نیست، چون لا‌اقل باید قانونی باشد که به مردم دیکته کنند، ولی این موجودات عقب افتاده حتی قانونی که دارند را نمی‌توانند و نمی‌خواهند دیکته کنند!

کل ماجرای ولایت فقیه اینچنین معنی شده و ظاهرا اینچنین هم هست، که قانون را به نفع منافع اقتصادی و سیاسی یک جمع محدود می‌توان خم کرد و تغییر داد. رای مردم، در خدمت قدرت تفسیر می‌شود و در پایان، میزان رای یک کس است.

من نمی‌فهمم این رفقای وبلاگ‌نویس ولایتمدار چه دارند که از آن دفاع کنند؟

خود را اکثریت می‌پندارند، اما می‌خواهم بدانم این اکثریت دیروز کجا بود؟ چرا این اکثریت قاطع نمی‌تواند با ادب و متانت از احمدی‌نژاد و رهبری بدون تهدید طرف مقابل دفاع کند؟

چرا این اکثریت نمی‌توانند خودشان را هم قانع کنند؟

شاید برای اینکه برای آنها اکثریت و اقلیت بهانه است! قدرت مساله مهم است! ثروت، کنترل و انحصار طلبی و طلبکاری از مردم و ...

از فردا ده‌ها جلسه خواهند گذاشت تا خودشان را راضی نگه دارند. ممکن است کروبی را بگیرند. ممکن است سران اصلاحات را تبعید هم بکنند...

ممکن است حسین شریعتمداری فرزندان چاقو کش دیگری هم داشته باشد. اما وقتی دروا سر منافع باشد، دین و ایدئولوژی و بقیه به فراموشی سپرده خواهد شد و پسر، بدخواه پدر خواهد شد.

دوران، دوران شرمندگی سران نظام است، و باید به رویشان آورد که چه کرده‌اند و چه می‌کنند و نباید فراموش کرد که اینان باید مسوولیت کارهای‌شان را بپذیرند.

روی اینان سیاه‌تر و سیاه‌تر خواهد شد...

Labels:

Thursday, September 17, 2009
آیا این یک نامه جعلی است؟
همین نیم ساعت پیش، ایمیلی که ظاهرا فرستنده‌اش "موج سبز" بود، اطلاعیه‌ای از "میر حسن موسوی" فرستاد.

نمی‌دانم افتادن "ی" عمدی بود یا نه؟ اما نامه به هیچ وجه "حسینی" نبود و به منطق صلح امام "حسن" می‌مانست.

اگر شما هم این نامه را گرفته‌اید، بببینید با عقل جور در می‌آید یا نه؟

Labels:

هشدارهایی از سر ترس
آنانی که معتقد به "نصر بالرعب" هستند، نمی‌توانند ادعای شجاعت و قدرت کنند. از ترس‌شان است که می‌خواهند مردم را بترسانند.

سپاه بدون شک از جنبشی اجتماعی، غیر دولتی و غیر حکومتی وحشت دارد.

می‌توان ترس و وحشت را در گفته‌های احمدی‌مقدم، خامنه‌ای و اطلاعیه نویس سپاه دید.

اطلاعیه سپاه، یک روز پیش از انتخابات را به یاد دارید؟

سپاه "اموی" پاسدار چه چیزی است؟ پاسدار انقلاب؟ یا پاسدار منافع اقتصادی گروهی معدود از سردارانش؟

من نمی‌فهمم چرا دوستان متعصب اندکی چشمانشان را باز نمی‌کنند و نمی‌بینند تمام این بازی‌ها به خاطر چیست؟

ارزش‌ها؟ کدام ارزش‌ها؟ جماعتی که "هجمه" را تنها راه ساکت کردن می بینند؟

تعجب می کنم از چشم‌های بینایی که نمی‌بینند...

نگاهی به دادگاه‌های اخیر و نگرانی‌های طرح شده در خبرگزاری‌های فارس و ایرنا و روزنامه کیهان، همه و همه نشان دهنده ترس از دست دادن قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی است.

سال‌ها پیش، یکی از دوستان خبرنگار که از پاکستان برگشته بود می‌گفت می ترسد روزی دچار همان مشکل بشویم، و مقام‌های سپاه الگوی‌شان نظامی‌های قدرتمند پاکستانی شود...

فکر می‌کنید این روزها خامنه‌ای زز چه می‌ترسد؟ فکر می‌کنید طبقه جدید از چه می‌ترسد؟ از جنبش‌های اجتماعی...

به نظرم باید سیستم اطلاع‌رسانی را تقویت کرد. حتی انتقال فرد به فرد...مگر ویروس چگونه منتقل می‌شود؟ این حاکمیت واکسن به کارش نمی‌خورد...

Labels:

وقتی صادق لاریجانی به فرشته عدالت تجاوز کرد
لاریجانی، یکی از متهمان اصلی تقلب انتخاباتی اخیر است. عضو شورای نگهبان بود. شورای نگهبانی که اجازه نظارت به هیچ نهادی نداد.

حالا رئیس قوه قضاییه شده و با شمشیر عدالت منتقدین و معترضین را تهدید می‌کند.

در مملکتی که معاون دانشگاه می‌خواهد به دانشجوی دختر تجاوز کند و کسانی که ماجرا را رو کرده‌اند محکوم می‌شوند، در بلادی که زندانبان مرتکب خودکشی زندانی می‌شود! و زهرا بنی یعقوب جانش را از دست می‌دهد، در ولایتی که وقاحت بر فقاهت ارجح است، خب باید رئیس قوه قضاییه‌اش طلبکار باشد...

در مملکت ما وقتی قاتل تقدیر می‌شود و پدر مقتول باید رضایت‌نامه امضا کند، خب احتمالا فرشته عدالت هم مورد تجاوز گروهی آقایان قرار می‌گیرد و رضایت می‌دهد که چه کسانی بالای سرش باشند.

سکوت رئیس قوه قضاییه در برابر قتل و غارت و تجاوز، همراهی و همدستی او با سپاهیان تحت فرمان (سابقا خودسر!) به حساب می‌آید. خانواده لاریجانی ممکن است خیال کنند موفقیتی تاریخی نصیب‌شان شده، دو برادر در راس دو قوه دارند، اما وقتی هر دو باید مدافع حقوق مردم باشند و فقط شده‌اند غلام خانه‌زاد رهبری، اگر به حقوق مردم تجاوز شود، فقط بدهکار رهبرند و منصب خویش ...

در روز قدس، ممکن است میلیون‌ها نفر بیایند. اما این بار مثل انتخابات نیست که رهبری و شورای نگهبانی که صادق لاریجانی عضوش بوده مدعی شوند که مردم به خاطر نظام آمده‌اند. بازی وقتی جذاب‌تر می‌شود که رهبری که مدت‌هاست دچار "خود علی پنداری" است، بفهمد تنهایش گذاشته اند، اما نه او علی است، و نه مردم ایران، مردم کوفه...

قاضی وقتی خادم قدرت می‌شود، جزئی از قدرت است و به جای مهار قدرت، مردم را مهار می‌کند.

منتظر روزی هستم که صادق لاریجانی را به اتهام تجاوز به فرشته عدالت محاکمه شود...

Labels:

Tuesday, September 15, 2009
کمردرد، نسخه ۲.۰
الآن کج خوابیده ام و تایپ می کنم. پس بی خیال نیم فاصله ها.

دکتر یک مشت قرص سرگیجه آور و درد کش! داده، که باید مراقب باشم بلایی سر خودم نیاورد! درد پیشکش!

آنقدر هم کار دارم که حد ندارد، ولی واقعا نمی شود کج کج نشست و کارتون کشید!

خلاصه درود به شرف تکنولوژی که می شود بدون وصل کردن سیم های جور واجور، کج روی دنده چپ خوابید و تایپید!!!

درد کمر هم به لطف باری تعالی کم و زیاد می شود...


Labels:

Sunday, September 13, 2009
مقدمه چینی برای دستگیری کروبی

Labels:

Friday, September 11, 2009
می‌شه لطفا ...
یادتان هست وقتی داریوش فروهر و همسرش و مختاری و پوینده به قتل رسیدند، مقام سابقا معظم رهبری چه گفت؟ ایشان ضمن کاهش اهمیت ادبی نویسندگان مقتول، فروهر را دشمنی بی ضرر خواند...

بعدها هم البته معظم له مانع ادامه رسیدگی دقیق به پرونده قتل‌ها شد و البته سید محمد خاتمی هم کمردرد گرفت و اعتراضی نکرد.

در دهه‌های شصت و هفتاد، نظام مقدس خیلی‌ها که ظاهرا منتقد بی ضرر بودند را دچار حذف حداقلی کرد...از جمله منتقدینی مثل سعیدی سیرجانی...

---

امروز حضرتش فرمود:

سياست نظام درقبال جريانهاي مختلف جذب حداکثري و دفع حداقلي است

یعنی ما تا کنون هدفمان چیزی جز جذب حداکثری نبوده است...

مقام عظمای ولایت یا روزه نبوده‌اند، یا نمی‌دانند که یکی از اهداف عالیه روزه، دروغ نگفتن است.

وجود شورای نگهبان که زیر نظر ایشان است و معمولا رئیس قوه قضاییه هم از این شورا بیرون می‌آید، نماد دفع حداکثری است. میزان دفع هم البته با مزاج آقایان مرتبط است و تازگی‌ها ملیّن زیاد میل می‌کنند.

ساختار انتخابات در کشور به شکلی است که انتصابات نامی شایسته‌تر است، فقط البته مردم می‌روند و رای می‌دهند و نظام مقدس را
مشروعیت می بخشند، اما چون میزان، رای ملت بوده و الان میزان، رای جناب ایشان است، پس همه چیز در امن و امان است...

مفهوم جذب چیست؟ حداکثر چه معنایی دارد؟ ترکیب این دو یعنی چه؟ مقام سابقا معظم ما را مسخره کرده‌اند؟

در اقتصاد و صنعت، جذب حداکثری یعنی اینکه حداکثر امکانات دولتی بیافتد دست سپاهیان. امور نفتی دست سپاه باشد و ...

در سیاست، جذب حداکثری این بوده که همه غیر خودی‌ها و سابقا خودی‌ها حذف شوند. تا آنجا هم که توانسته‌اند، نانشان را بریده‌اند.

---

خلاصه به لطف نظام مقدس، ما نفهمیدیم آقایان خوارجی هستند، اموی هستند یا علوی؟

هر چه هستند، گمانم بخش بزرگی از جامعه دوست دارد ایشان را دفع حداکثری کند...

ملیّن فراموش نشود!

Labels:

خامنه‌ای ترسیده
شاخ و شانه کشیدن، نشانه ترس است. دولت مقتدر نیازی به تهدید و ارعاب ندارد. نماز جمعه را بعد از مدت‌ها گوش کردم. خامنه‌ای نشان داد که نگران است...

اینکه روز قدس از دستشان در نرود...

به آغاز پایان نظام مقدس خوش آمدید.

---

پیوست: نامه دکتر سروش خواندنی بود.

Labels:

فارسی را پاس بداریم
گاهی وقت‌ها می‌شود که فارسی می اندیشم، انگلیسی حرف می‌زنم، و گاهی بالعکس...

در یکی از پست‌های پیشنین چنین خطایی کرده بودم که تذکر لازم دریافت شد!

خلاصه " من نمی‌توانم به خودم کمک کنم"، کاملا خارجی بود!

ممنون!

Labels:

استراحت مطلق با کار اضافه
اولا، دوستان عجولی که نمی‌دانند این بنده مسافر بوده‌ام و دسترسی‌ام به اینترنت محدود، خب بدانند که نمی‌شود کامنت‌ها را زود به زود دید و تایید کرد!

ثانیا، دیروز اعصاب مبارک من در فرودگاه تورنتو به [...] رفت. علت؟ معطلی بیش از حد در قیاس با فرودگاه‌های دیگر. شاید بیست نفر منتظر جابجایی بودیم و وسط زمین و آسمان معطل‌مان کرده بودند.یک بنده خدا که روی ویلچر بود، دقیقا یک ساعت منتظر که نفر مامور موظف فرودگاه بود. چالب است بدانید که فرودگاه تونتو یکی از گران‌ترین فرودگاه‌های جهان به خاطر پول‌هایی است که بابت خدمات می‌گیرد.

ثالثا، تجربه جالبی بود. دیروزکاملا احساس بی‌پناهی کردم، وقتی خودم هم نمی‌توانستم ویلچر را جلو برانم چون قفلش کرده بودند...

----

این چند روز آینده تقریبا خانه‌نشین خواهم بود، البته کشیدن کارتون دراین حالت من کار حضرت فیل است!

مطمئنا خامنه‌ای در نماز جمعه برای مدت‌ها سوژه درست خواهد کرد... حیف است به راحتی از کنار این سوژه‌ها بگذرم...هر چند در حالت خوابیده...

Labels:

Thursday, September 10, 2009
یک روز ویلچری
چشمتان روز بد مبیناد

دیشب که از واتیکان بر گشتم، کمرم بدتر شد، انگاری از معجزه جماعت کاتولیک خبری نبود که نبود.

البته شاید چون بدون اجازه از معبد سیستین که ممنوع‌العکاسی است عکس انداختم، سن پیتر مقدس خواست حالم را بگیرد به حق میکل آنژ

صبح وقتی چمدان را سبک سنگین کردم که اضافه بار نداشته باشم،خبری نبود، ولی وقتی نشستم توی ماشین که بروم سمت فرودگاه، یک تیری کشید به روز رسوایی

در فرودگاه رم، یک ساعت و نیم معطل ویلچر شدم.

راستش هیچوقت راه رفتن در عمرم اینقدر دردناک نشده بود، حتی دیروز که داشت تیر می کشید، اشکم در نیامده بود.

رسما پای چپم و پایین ستون فقراتم هویتی دیگر پیدا کرده بودند و با من هیچ نسبتی نداشتند.

حس ابلهانه‌ای بود.

بنده خدا مامور فرودگاه که ویلچر را آورد، خیال کرد حد اکثر ۸۰ کیلو وزن دارم، ۲۷ کیلو اشتباه!

خوبی ویلچر این بود که هیچ جا معطل نشدم و حتی بازدید بدنی ملال آور چند ثانیه بیشتر طول نکشید و بر خلاف همیشه، کوله پشتی ام را ده بار چک نکردند.


در فرانکفورت منتظرم بودند.

فاصله بین دو ترمینال کم نیست

اگر می‌خواستم روی یک پا راه بروم و هر قدم دردناک پای چپ اشکم را در آورد کل نظام ایران را در مسیر آباد کرده بودم.


اما بدی دیگر این بود که نتوانستم بروم خرید.

من معمولا شانس خوبی برای پیدا کردن جنس های ارزان در فرودگاه دارم.

می شد مثل بچه آدم یک عینک آفتابی ۲۰۰ دلاری پیدا کنم به قیمت ۶۰ دلار، یا یک کیف درست و حسابی،
و نهایتا سوغاتی!

نتیجه اخلاقی اینکه با دست خالی دارم بر می‌گردم...


-----

امسال سال عجیبی بوده.

سفر، تجربیات تلخ، تجربه‌های شیرین، سکته قلبی که هیچوقت متوجه‌اش نشدم، چربی خون وحشتناک و همه نشانه‌های جوانی!!

مچ درد، سردرد، بدن درد...

البته مقصر ماجرا خودم هستم که ورزش نمی کنم و به خاطر توجه احمقانه به سیاست و مسائل جاری، یادم می‌رود که خودم هم اندکی اهمیت دارم!

البته همه کسانی که مرا می‌شناسند می‌دانند که بشدت از خودم خوشم می آید!
ولی نکته دردناک این است که این مساله ظاهر ماجرا است.
انگاری به خودم اهمیت می‌دهم که اهمیت ندادن واقعی را بپوشانم. این هم یک نوع خودسانسوری است.

من البته این را نوعی بی برنامگی می دانم.

نداشتن نظم البته جزیی از وجود آدم می شود...

---

در فرودگاه تورنتو، یک ساعت و خرده‌ای معطل شدم. نیم ساعت مرا در ویلچر نشانده بودند تا یکی پیدا شود و من را مثل بقیه ببرد گمرک...هر چقدر در فرانکفورت همه چیز مرتب بود، اینجا نبود...

Labels:

Wednesday, September 09, 2009
نشانه‌شناسی یک یک حرکت احمقانه
پلمب کردن دفتر کروبی، طرح اتهام‌های مالی علیه فرزندش، دستگیری الویری، دستگیری علیرضا بهشتی و ... همه و همه نشانه‌های این مساله است که خر قوه قضاییه و ساختار حکومتی، همانی است که بوده، پالانش عوض شده.

حکومت ایران، پاک کردن صورت مساله را راحت‌تر انجام می دهد تا حل مشکل را...

اینطور که به نظر می‌رسد، دارند خود را برای دور بعدی برخوردها آماده می‌کنند و می‌دانند هزینه این کار هم بسیار زیاد است.

از روز قدس هم شدیدا می‌ترسند، از نام آیت‌الله طالقانی می‌ترسند، از نماز عید فطر می‌ترسند...

گمانم شاه سابق هم این همه از مناسبت‌های مذهبی نمی‌ترسید!

من نمی‌توانم خودم را کمک کنم، و همه‌اش به یاد قلعه حیوانات مرحوم اورول می‌افتم!

خداوند ما را از شر احمقان عالم محفوظ نگاه داراد!

خمینی با همه خمینی بودنش! می‌دانست که امور نباید دست نظامی‌ها بیافتد! حالا افتاده...

Labels:

Tuesday, September 08, 2009
آیا چاوز مسلمان است؟
چون بسیاری از برزگان ناراحت شده‌اند که هوگو چاوز نامسلمان وارد محدوده حرم رضوی شده، باید به عرض‌شان رساند که معاونت ختنه وزارت کشور، زیر نظر بانو فاطمه رجبی، میزان مسلمانی ایشان را بر اساس مشاهده [...] هوگو تایید کرده است و او را حلال‌گوشت تشخیص داده‌اند.

چون همه امور مملکت ما اسلامی است و همه امور اسلامی درست انجام می‌شود، از جمله اعتراض علما به تجاوز و بدرفتاری و تبعیض و ... واقعا باید به رفتن آقای چاوز به حرم امام رضا معترض شد! یک لکه قرمز در کارنامه سفید نظام مقدس خیلی بد است!

البته اگر کارنامه نظام سیاه بود، یک لکه قرمز (رنگ پیراهن چاوز) خوشگلش هم می‌کرد!

خلاصه ما هم شدیدا به ورود چاوز به مشهد که هیچی، به مملکت کاملا اسلامی‌مان معترضیم!

زیاده عرضی هم اگر بود، دیگر نیست!

Labels:

تجربیات کمر درد در ولایت روم باستان
اولا، خداوند به خاله‌جان بنده خیر دهاد که دیروز سریع به دادم رسید. البته یکی از آمپول‌ها از آن عضلانی‌های بد مصب است که شونصد سال طول می‌کشد تا جذب شود... کمی بالاتراز زانو زد و قلمبه شد...

آدم رم باشد، و نتواند در هوای آفتابی و خوب برود بیرون شدیدا کفرات دارد!

اینجا صدای بوق از بوق سگ شنیده می‌شود.

اگر در خانه یک فروند سگ موجود باشد، با شنیدن صدای سگ‌های دیگر یک واکنش جزیی نشان می دهد...که ما هم هستیم.

سگ خاله ما هم عجیب از ما خوشش آمده...

اگر ایتالیایی بلد نباشید، بعد از چند وقت می‌فهمید جماعت چه می‌گویند...به قول خارجی‌ها "بادی لنگوئج" همه چیز را می‌گوید.

در بعضی ازکانال‌های تلویزیونی، معیار خوشگلی است...خدا ذلیل کند این تهیه کنندگان و تهیه شوندگان را!

سیستم غدا خوردن چند مرحله‌ای در ایتالیا هم شاهکار است...

کشیدن کاریکاتور با کمردرد کار حضرت فیل است. قاعدتا باید خوشحال باشم که می‌توانم از وقتم استفاده کنم، اما نمی‌شود که نمی‌شود!

اینترنت اینجا هم با مزه است، گاهی وایرلس مفتی پیدا می‌شود، گاهی نمی‌شود...

زیاده عرضی نیست تا عرض زیادی بعدی!

Labels:

Monday, September 07, 2009
واتیکان، پر
ساعت ۹ بامداد، کمر مبارک بنده گرفت. همین نیم ساعت پیش هم آمدند دو تا آمپول ناقابل زدند توی عضله
دردی به این ناجوری، مدت‌هاست نکشیده‌ام

Labels:

Sunday, September 06, 2009
Roma
چند سال پیش وقتی فهمیدم که می شود یک میکروفون مخصوص زد به آیپاد، که کیفیت ضبطش می‌زند توی سر هر چه ضبط دیگر، کلی حال کردم. سه سال تمام ضبط خبرنگاری ام همان آی‌پادم بود تا آنکه آن مرحوم در نزدیکی ونیز عمرش را داد به شما!

بعد کشف شد که آی‌فون هم با کیفیتی بالا می‌تواند صدا را ضبط کند، اما کم سوادی بنده باعث شد که نتوانم به این راحتی فایل‌های صوتی را بکشم روی کامپیوتر...

خلاصه، جای شما خالی الان در رم نشسته‌ام، و بعد ازآنکه ضبطی برای کار نداشتم، مجبور شدم یاد بگیرم از وسیله مورد نظر چطور استفاده کنم. پیش از این باید فایل را از آی‌فون به خودم ایمیل می‌کردم، اما باید فایل‌ها را کوچک می‌کردم و می‌فرستادم...

هوای رم شدیدا گرم است...

----

سفر به آزولو خیلی خوب بود. میزبان‌ها واقعا سنگ تمام گذاشتند که به زبان فارسی و ایتالیایی و غیره ممنونم.

روز آخر هم با فلمینگ رز، دبیر فرهنگی و بخش نظر روزنامه ییلاندز پستن دانمارک (ناشر کاریکاتورهای پیامبر اسلام) مناظره کردم. اما در کمال دوستی با هم مخالفت کردیم، بدون اینکه همدیگر را متهم به همدستی با سلمان رشدی یا دولت‌های عرب کنیم...

یک فیلم مستند هم از نینا روزنبلام و دنیس واتلینگتون آمریکایی دیدم در باره نحوه اعتراض یک سرباز آمریکایی به جنگ عراق...

حالا فردا پس فردا بروم ببینم دنیا و واتیکان و غیره دست کیست!

Labels:

Thursday, September 03, 2009
سفر غیر تاجر غیر ونیزی به ونیز

جای شما خالی، رفتم ونیز. گفتم ببینم می‌شود خبرنگار بازی درآورد یا نه؟ اما وقتی از قبل برای این کار اقدام نکرده باشید، خبرنگاری کشک!

خلاصه، فقط تورناتوره را لحظاتی دیدم، اما چند تا عکسی از فضای جشنواره انداختم که دیدنشان خالی از لطف نیست...البته عکس‌هایی که از من انداخته شده، حتما کار من نیست! البته فکر بد نکنید، خواستم نشان دهم چقدر رنگ‌ها در ونیز جلوه دارند! آبی، نارنجی و حتی سبز موسوی!
Click to go to image
Click to go to image Click to go to image

Labels:

Tuesday, September 01, 2009
صدای ابطحى از خبرگزاری فارس شنیده می‌شود
خاطرتان هست خبرگزاری وابسته به سپاه چند روز پیش از بازداشت حسین درخشان، میزبانش بود و عکسی از او گرفته بود که لو رفت...

همچنین اخبار این رسانه را هم که دنبال کرده‌اید.

وقتی یک نفر زندانی بند ۳۴۰ سپاه باشد، خواه ناخواه اخبارش را باید از خبرگزاری فارس دنبال کرد.

نکته جالب است که فارس از ابطحى نقل می‌کند که بابت اتفاقی که برای وبلاگش افتاده ناراحت است. ما چون 'فارس' ناقل خبر است و وابسته به قدرت، نمی‌توانیم میزان ناراحتی دوست عزیزمان را درک کنیم!

دوستانی هم که البته زحمت کشیدند و هک کردند، احتمالا نمی خواستند به روز شدن وبلاگ ابطحی عاملی باشد برای پنهان کاری و انحراف افکار عمومی از آنچه سپاه بر سر زندانیان می‌آورد.

با آرزوی آزادی ابطحی و نوشتنش بدون ترس از قدرت.

Labels:

عکس‌های رضا گنجی از نمایشگاه کاریکاتور و کارتون آزولو



با تشکر ویژه از رضای عزیز

Labels:

ترس معظم له از علوم انسانی
مایه تعجب است که حضرتش از زیاد بودن تعداد دانشجویان علوم انسانی وحشت کرده است.

این دقیقا همان ترس کیهانی‌ها و مدرسین مدرسه حضرت استاد مصباح هم هست.

شاهکار است! رئیس جمهوری مدعی مدیریت جهان است، رهبرش از تعدد دانشجویان علوم انسانی که دارند بی‌دین می‌شوند، هراسان.

از نظر مقامات معظم نظام، علوم انسانی وقتی به درد می‌خورد که در رساتای ولایت مطلقه فقیه باشد. هیچ چیز از پایه‌های سلطنت را زیر سوال نبرد، و دانشجو را کرنش‌گر کند.

یادم می‌آید وقتی سال ۱۳۷۲ دانشجوی فوق لیسانس شدم (جوک بزرگ! شاگرد اول گرایش چینه فسیل)، از استادم پرسیدم که چرا بخش‌های مختلف تکاملی را از دروس‌مان حذف کرده‌اند. گفت که شورای عالی انقلاب فرهنگی دو پایش را گذاشته دو طرف زمین شناسی و زیست شناسی و کارش را کرده، فقط برای دفاع از دین مبین!

در دوران لیسانس، ما اصلا چیزی در باره تکامل انسان نمی‌خواندیم، و اگر فضولی‌مان گل می‌کرد، می‌رفتیم پیش استادانمان و سوال‌پیچشان می‌کردیم. چند تا از کتاب‌های قدیمی انگلیسی در کتابخانه‌ دانشکده بود که اشتهای‌مان را اندکی بخواباند، ولی...

آقا! ما توی کت‌مان نمی‌رود که آدم، تکامل نیافته سر و کله‌اش پیدا نشده! خب چه اشکالی دارد؟ توضیحی بدهید که با قسم و آیه هم نخواهید از آن دفاع کنید که بگویید چون در کتاب آمده، پس آدم چنین است و چنان. دلیل بیاورید!

آن سال‌ها پسر آیت‌الله امینی مدرس دانشکده ما بود و البته به میزان زیادی هم مقتدر...

یکی می‌گفت رفقای حاجی(پسر آیت‌الله امینی) را نگاه کنی، می‌فهمی که چرا در قم با تکامل مخالفند! چون خیلی‌هایشان تکامل پیدا نکرده‌اند. البته این یک شوخی است، اما آدم یاد سیاره میمون‌ها می‌افتد که نمی‌توانستند قبول کنند انسان‌ها حاصل تکامل میمون‌ها بوده‌اند...

---

الان نشسته‌ام در فرودگاه، منتظر پرواز بعدی...خبرها را می‌خوانم و تاسف می‌خورم...

یاد کارتونی افتادم که از احمدی‌نژاد و داروین کشیده بودم...معلوم است که تا وقتی این بابا در صدر امور است، سخن از تکامل انسانی بیخودی است!

حالا با چنین موهبتی، چرا مقام معظم نگران است، من نمی‌دانم!

Labels: