لاریجانی، یکی از متهمان اصلی تقلب انتخاباتی اخیر است. عضو شورای نگهبان بود. شورای نگهبانی که اجازه نظارت به هیچ نهادی نداد.
حالا رئیس قوه قضاییه شده و با شمشیر عدالت منتقدین و معترضین را تهدید میکند.
در مملکتی که معاون دانشگاه میخواهد به دانشجوی دختر تجاوز کند و کسانی که ماجرا را رو کردهاند محکوم میشوند، در بلادی که زندانبان مرتکب خودکشی زندانی میشود! و زهرا بنی یعقوب جانش را از دست میدهد، در ولایتی که وقاحت بر فقاهت ارجح است، خب باید رئیس قوه قضاییهاش طلبکار باشد...
در مملکت ما وقتی قاتل تقدیر میشود و پدر مقتول باید رضایتنامه امضا کند، خب احتمالا فرشته عدالت هم مورد تجاوز گروهی آقایان قرار میگیرد و رضایت میدهد که چه کسانی بالای سرش باشند.
سکوت رئیس قوه قضاییه در برابر قتل و غارت و تجاوز، همراهی و همدستی او با سپاهیان تحت فرمان (سابقا خودسر!) به حساب میآید. خانواده لاریجانی ممکن است خیال کنند موفقیتی تاریخی نصیبشان شده، دو برادر در راس دو قوه دارند، اما وقتی هر دو باید مدافع حقوق مردم باشند و فقط شدهاند غلام خانهزاد رهبری، اگر به حقوق مردم تجاوز شود، فقط بدهکار رهبرند و منصب خویش ...
در روز قدس، ممکن است میلیونها نفر بیایند. اما این بار مثل انتخابات نیست که رهبری و شورای نگهبانی که صادق لاریجانی عضوش بوده مدعی شوند که مردم به خاطر نظام آمدهاند. بازی وقتی جذابتر میشود که رهبری که مدتهاست دچار "خود علی پنداری" است، بفهمد تنهایش گذاشته اند، اما نه او علی است، و نه مردم ایران، مردم کوفه...
قاضی وقتی خادم قدرت میشود، جزئی از قدرت است و به جای مهار قدرت، مردم را مهار میکند.
منتظر روزی هستم که صادق لاریجانی را به اتهام تجاوز به فرشته عدالت محاکمه شود...
Labels: تجاوز