اولا، خداوند به خالهجان بنده خیر دهاد که دیروز سریع به دادم رسید. البته یکی از آمپولها از آن عضلانیهای بد مصب است که شونصد سال طول میکشد تا جذب شود... کمی بالاتراز زانو زد و قلمبه شد...
آدم رم باشد، و نتواند در هوای آفتابی و خوب برود بیرون شدیدا کفرات دارد!
اینجا صدای بوق از بوق سگ شنیده میشود.
اگر در خانه یک فروند سگ موجود باشد، با شنیدن صدای سگهای دیگر یک واکنش جزیی نشان می دهد...که ما هم هستیم.
سگ خاله ما هم عجیب از ما خوشش آمده...
اگر ایتالیایی بلد نباشید، بعد از چند وقت میفهمید جماعت چه میگویند...به قول خارجیها "بادی لنگوئج" همه چیز را میگوید.
در بعضی ازکانالهای تلویزیونی، معیار خوشگلی است...خدا ذلیل کند این تهیه کنندگان و تهیه شوندگان را!
سیستم غدا خوردن چند مرحلهای در ایتالیا هم شاهکار است...
کشیدن کاریکاتور با کمردرد کار حضرت فیل است. قاعدتا باید خوشحال باشم که میتوانم از وقتم استفاده کنم، اما نمیشود که نمیشود!
اینترنت اینجا هم با مزه است، گاهی وایرلس مفتی پیدا میشود، گاهی نمیشود...
زیاده عرضی نیست تا عرض زیادی بعدی!
Labels: بیدفاع در رم