یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, January 26, 2006
آيا از کارهای قديمی​ام لذت می​برم؟
اين سوالی بود که امروز يکی از خواننده​ها برايم فرستاد.

اعتراف سختی است! به عنوان يک روزنامه​​نگار از تاثير بعضی کارهايم بشدت راضی​ بوده​ام، ولی به عنوان يک کاريکاتوريست، نه! لابد می پرسيد تفاوت نگاه مربوبط به چيست. يک کاريکاتوريست مطبوعاتی در درجه اول روزنامه​نگار است. برای بيان مطلبش از فن و هنری استفاده می​کند که می​تواند انتقادی و خنده​دار باشد.

بسياری از کاريکاتوريست​های مطبوعات بزرگ دنيا، علاوه بر روزنامه​نگار بودن، هنرمندان بسيار بارزی هم محسوب می​شده​اند. خود اين رشته هم به خاطر توجه يک هنرمند وارد عرصه مطبوعات شد.


با اين همه، بدون آنکه خواسته باشم خودم را توجيه کنم، با خيال راحت می​گويم که از بسياری از کارهايم نه تنها ناراضی​ام، بلکه گاهی اصلا نمي​خواهم دوباره نگاهی به آنها بياندازم. شايد انتظارم از خودم اندکی زياد باشد، ولی می​دانم که اگر اندکی دقت بيشتری به خرج داده بودم، شايد نتيجه کار بهتر می​بود. البته توان هر کسی محدوديت​های خودش را دارد، و من هم کم و بيش ضعف​هايم را پذيرفته​ام.

هر وقت کتاب​هايم را می​بينم، اشکم در می​آيد! عاشق بعضی کارها هستم و می​دانم کجای خيلی​ها را آتش زده بودم، و بعضی کارها را اصلا نگاه هم نمی​کنم.چند ماه پيش تعداد زيادی از کارهايم را دور ريختم. هفته آينده هم تعدادی ديگر را دور خواهم انداخت. اصلا هم ماجرا پاک کردن صورت مساله نيست.


تنها چيزی که در برخی از کارهای مزخرفم مرا راضی می​کند، حسی است که هنگام اجرا داشته​ام. آن حس زنده نمی​شود.

يکی ديگر از خواننده​ها پرسيده بود که آيا از کشيدن کاريکاتور "استاد تمساح" راضی ام؟ اگر می​دانستم چه اتفاقی می​افتاد، آيا باز هم در آن لحظه همان کار را می​کردم؟


پاسخ خيلی ساده است! نه! راضی نيستم! و در عين حال، از درسی که بابتش آموختم بسيار بسيار بسيار راضی​ام.
اولا، طرح اوليه​اش مال ۶ ماه قبلش بود. ثانيا تاييد نهايی اسم در شورای سردبيری صورت گرفت، ثالثا باعث درست شدن يک پرونده قطور شد.


نتايج عجيب بلا فصل: تيراژ وحشتناک آن به خاطر فتوکپی و دست به دست شدن، ۴ روز تحصن طلاب و تعطيلی برخی مدارس حوزه علميه، ايجاد فضايی متفاوت قبل از انتخابات مجلس، دستگيری کاريکاتوريست حتی بعد از تکذيب و تقبيح سو برداشت، حمايت يک​پارچه همکاران مطبوعاتی و کاريکاتوريست​های شاغل در مطبوعات به جز يکی دو نفر...

نتايج بعدی: مصاحبه پشت مصاحبه، غرور کاذب و قهرمانی بادکنکي، افسردگی شديد بعد از سه هفته، زير نظر رفتن دائمي، سين جيم شدن بوسيله کسانی که هويت​شان را نمی​دانستم. احساس تنهايی شديد، پرخاشگری و عصبيت، احساس عدم اعتماد به کسانی که قبلا امين خود می​دانستم( بخصوص بعد از خواندن بعضی اعترافات​شان)، مواجهه با فشارهايی که از حد تحمل آدم ضعيفی مثل من فراتر بود، تهديد، ارعاب، فشار زياد به قلب و نهايتا تبعيد خودخواسته از روی نهايت ناچاری، تلخ​تر شدن زبانم و فراموشی،

نتایج مثبت: پیدا کردن شهامت برای فرستادن کاریکاتور به مراکز خارجی مطبوعاتی، آشنا شدن با بسیاری از واقعیت​های تلخ سیاسی، رسیدن به شناختی بهتر از سیاست​مردان ایرانی، بیان صریح​تر اعتقاداتم، مطالعه بسیار بیشتر از گذشته در احوالات حرفه​ام و ...

ادامه دارد