اين سوالی بود که امروز يکی از خوانندهها برايم فرستاد.اعتراف سختی است! به عنوان يک روزنامهنگار از تاثير بعضی کارهايم بشدت راضی بودهام، ولی به عنوان يک کاريکاتوريست، نه! لابد می پرسيد تفاوت نگاه مربوبط به چيست. يک کاريکاتوريست مطبوعاتی در درجه اول روزنامهنگار است. برای بيان مطلبش از فن و هنری استفاده میکند که میتواند انتقادی و خندهدار باشد.
بسياری از کاريکاتوريستهای مطبوعات بزرگ دنيا، علاوه بر روزنامهنگار بودن، هنرمندان بسيار بارزی هم محسوب میشدهاند. خود اين رشته هم به خاطر توجه يک هنرمند وارد عرصه مطبوعات شد.با اين همه، بدون آنکه خواسته باشم خودم را توجيه کنم، با خيال راحت میگويم که از بسياری از کارهايم نه تنها ناراضیام، بلکه گاهی اصلا نميخواهم دوباره نگاهی به آنها بياندازم. شايد انتظارم از خودم اندکی زياد باشد، ولی میدانم که اگر اندکی دقت بيشتری به خرج داده بودم، شايد نتيجه کار بهتر میبود. البته توان هر کسی محدوديتهای خودش را دارد، و من هم کم و بيش ضعفهايم را پذيرفتهام.
هر وقت کتابهايم را میبينم، اشکم در میآيد! عاشق بعضی کارها هستم و میدانم کجای خيلیها را آتش زده بودم، و بعضی کارها را اصلا نگاه هم نمیکنم.چند ماه پيش تعداد زيادی از کارهايم را دور ريختم. هفته آينده هم تعدادی ديگر را دور خواهم انداخت. اصلا هم ماجرا پاک کردن صورت مساله نيست.تنها چيزی که در برخی از کارهای مزخرفم مرا راضی میکند، حسی است که هنگام اجرا داشتهام. آن حس زنده نمیشود.
يکی ديگر از خوانندهها پرسيده بود که آيا از کشيدن کاريکاتور "استاد تمساح" راضی ام؟ اگر میدانستم چه اتفاقی میافتاد، آيا باز هم در آن لحظه همان کار را میکردم؟پاسخ خيلی ساده است! نه! راضی نيستم! و در عين حال، از درسی که بابتش آموختم بسيار بسيار بسيار راضیام.
اولا، طرح اوليهاش مال ۶ ماه قبلش بود. ثانيا تاييد نهايی اسم در شورای سردبيری صورت گرفت، ثالثا باعث درست شدن يک پرونده قطور شد.نتايج عجيب بلا فصل: تيراژ وحشتناک آن به خاطر فتوکپی و دست به دست شدن، ۴ روز تحصن طلاب و تعطيلی برخی مدارس حوزه علميه، ايجاد فضايی متفاوت قبل از انتخابات مجلس، دستگيری کاريکاتوريست حتی بعد از تکذيب و تقبيح سو برداشت، حمايت يکپارچه همکاران مطبوعاتی و کاريکاتوريستهای شاغل در مطبوعات به جز يکی دو نفر...نتايج بعدی: مصاحبه پشت مصاحبه، غرور کاذب و قهرمانی بادکنکي، افسردگی شديد بعد از سه هفته، زير نظر رفتن دائمي، سين جيم شدن بوسيله کسانی که هويتشان را نمیدانستم. احساس تنهايی شديد، پرخاشگری و عصبيت، احساس عدم اعتماد به کسانی که قبلا امين خود میدانستم( بخصوص بعد از خواندن بعضی اعترافاتشان)، مواجهه با فشارهايی که از حد تحمل آدم ضعيفی مثل من فراتر بود، تهديد، ارعاب، فشار زياد به قلب و نهايتا تبعيد خودخواسته از روی نهايت ناچاری، تلختر شدن زبانم و فراموشی، نتایج مثبت: پیدا کردن شهامت برای فرستادن کاریکاتور به مراکز خارجی مطبوعاتی، آشنا شدن با بسیاری از واقعیتهای تلخ سیاسی، رسیدن به شناختی بهتر از سیاستمردان ایرانی، بیان صریحتر اعتقاداتم، مطالعه بسیار بیشتر از گذشته در احوالات حرفهام و ...ادامه دارد