یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, July 24, 2004
پاسخ به داریوش سجادی-قسمت اول
چندی پیش، داریوش سجادی که نوشته هایش در گویا عرضه می شود، در مصاحبه ای به نقد عملکرد روزنامه نگاران جراید بعد از دوم خرداد، منجمله طنز پردازان و کاریکاتوریست ها پرداخت. در این بین به من و نبوی تاخت، که با تندروی هایمان کارهایی بی ارزشی در مقایسه با آثار دیگران خلق کرده ایم. نگاه او به آثار ماندگاری نظیر دو کلمه حرف حساب و یکی از کارهای چاپ شده بعد از دستگیری کرباسچی بود. او تندی آثار نسل روزنامه نگاران بعد از دوم خرداد را تو خالی و صرفا به دور از ارزش های روزنامه نگاری معرفی می کند. و کسانی را که بابت کارهایشان چوب سیستم قضایی و امنیتی را خوردند اندکی می نوازد! به راستی حق با کیست؟ می اندیشم تلاش کشنده کسانی که زندگی شان برای جلوتر بردن مرزهای آزادی روزنامه نگاری ایران بارها به خطر افتاده تا حقی را به ثمر برسانند و واقعیتی را بیان کنند، در نگاه داریوش سجادی، بی ارزش شده است، چرا که در آن واحد هم آوازه خوان را می زند و هم آواز را. در مورد خودم می توانم بگویم که بی مطالعه به میدان نیامده ام، اگرنمی توانم ادعا کنم که با بیش از دویست مقاله تخصصی در زمینه کاریکاتور، به خصوص کاریکاتور مطبوعاتی چیز زیادی می دانم، ولی حد اقل با ساز و کار این شاخه آشنایی نسبی دارم. معیارهای کاریکاتور مطبوعاتی حرفه ای دنیا اندکی با آنچه سجادی عنوان می کند نا همخوان است. حد اقل بی توجهی ایشان به تاریخ مانع دستیابی او به نتیجه ای است که میتواند برای من و امثال من مفید باشد. کارکرد آثار دومیه، هوگارت، توماس نست، هر بلاک، الیفنت و بسیاری دیگر از کسانی که ستون های کاریکاتور مطبوعاتی سه قرن گذشته محسوب می شوند فراتر از نگاه ساده انگارانه به مقوله توسط داریوش سجادی است. تندی کارهای اینان گاه چنان بود که دولتی را به لرزه در می آورد، و برای دشمن، تهدیدی جدی به حساب می آمد. ارزش کار این بزرگان در جلوتر بردن مرزهای آزادی بیان و اندیشه آنقدر بالاست که نمی توان آثار جهانی و تاریخی فعالیت هایشان را در یک یادداشت کوتاه بیان کرد. شاید مقایسه جامعه شناختی ایران و غرب باعث شود تا حدی حق را به سجادی بدهم، کما اینکه بعد از زندان مجبور بوده ام بسیاری از آثارم را از چاپ دور نگاه دارم تا آسیبی به خودم و روزنامه ای که برایش قلم می زده ام نرساند. خود سانسوری کشنده ای که بعد از سال ۷۹ تجربه کرده ام و کرده ایم شاید ناشی از همان کارهای تند باشد، ولی همین آثار به ظاهر آرام، بسیار قوی تر از کارهای چاپ شده پیش از دوم خرداد است. پاسخ من به این امر، جلوتر رفتن همان مرزهاست، مرزهایی که بعد از دوم خرداد بایستی با هر زحمت تکانشان داد! گرایش جالب توجه جوانان به کاریکاتور بعد از سال ۷۹، ثمره کارهای سال ۷۸ است! آقای سجادی در حوزه ای وارد شده که فقط بخش های سطحی اش را می بیند، ولی باید به یاد داشته باشد که کاریکاتور مطبوعاتی و طنز علاوه بر کارکرد ژورنالیستی، نقش سرگرم کننده هم دارد! یک کاریکاتوریست مطبوعاتی باید بتواند با توجه به شرایط زمانی و مکانی، مخاطبان روزنامه را شاد نگاه دارد! قرار نیست کار هر روز او خلق یک تابلو یا اثر ماندگار باشد، بلکه ترجیح بر آنست که مجموعه کارهایش در طول زمان در اذهان باقی بماند. بی تردید گل آقای مرحوم صابری جزو ماندگارهاست، ولی مقایسه آثار سال های ۶۳-۷۱ و سالهای ۷۱ به بعد تفاوت ها راعیان می کند. صابری جوان تر، مرزها را جلوتر برد، و صابری مسن تر مرزها را حفظ کرد. کارهای صابری جوان تر خواندنی تر بود و کارهای صابری مسن تر، قابل تحلیل. مخاطبی که مورد اشاره من است کدام صابری را می پسندید؟ تیراژ را نمی توان نشانه کامل کیفیت دانست، ولی ارتباطی میان تعداد خوانندگان با میزان تاثیر گذاری آثار گل آقا وجود دارد.کیفیت ارتباط صابری و مجله گل آقا با مخاطبان بعد از سال ۷۱ دچار افت شدیدی شد. نبود نگاه نو وفقدان نو آوری که با جدا شدن دو جوان از مجله گل آقا همزمان بود، را یکی از دلایل عمده می دانم. رفتن نبوی و زرویی از هفته نامه با افت ۲۵ درصدی تیراژ در ماه های بعد بی ارتباط نیست. گر چه فضای سیاسی بعد از کناره گیری خاتمی را نباید از فراموش کرد. صابری در نقطه اوج تصمیم گرفت که بماند، و رشد نکند، این مهم تا دوم خرداد ادامه داشت، نه تنها در گل آقا، بلکه در کل مجموعه کاریکاتوریست ها و طنزپردازان. بعد از دوم خرداد طنز و کاریکاتور نیازمند تکانی شدید بود، و معتقدم با وجود خطاهای من و نبوی، در موارد مختلف، توانستیم در حوزه های کاری خود تغییراتی هر چند اندک ایجاد کنیم. در کاریکاتور، رقابت زیبا و قابل قبول سال های ۷۷-۷۹ که با خلق بعضی از بهترین کارهای تاریخ کاریکاتور ایران همراه بود، معیارهای جدیدی پدید آمد که یکی ازنتایج آن جلب مخاطبان بیشتر از گروه های مختلف اجتماعی بود. تلاش کاریکاتوریست های طرفدار کارهای روشنفکری در دهه پنجاه و ادامه روش آنان در سال های شصت گسست بزرگی را میان هنرمندان کاریکاتوریست و اکثریت جامعه پدید آورده بود. مجله گل آقا در سال های ۶۹ تا ۷۱ در جلب مخاطبان بیشتر موثر بود، و کارهای چاپ شده در همشهری و ماهنامه طنز و کاریکاتور نیزقابل تامل است. با این همه، گرایش ویژه روزنامه ها به داشتن ستون ثابت کاریکاتور روزانه در آن سال ها(۷۷-۷۹) را باید نشان چه چیزی دانست؟ گاه می شد روزنامه ای در روز دو کاریکاتور در دو صفحه مختلف چاپ می کرد. چرا؟ چون خوانندگان به جذابیت های کاریکاتور بیشتر پی برده بودند و کاریکاتوریست ها بیش از پیش به مخاطبان گروه های مختلف اجتماعی و نیازهایشان احترام می گذاشتند. در این میان خطاهای من و امثال من هنگام کار شدید و سرعت بالای سیاسی آن روزها بسیار طبیعی است.
ادامه دارد