یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, July 31, 2004
مهاجرانی بودن یا نبودن! -قسمت اول
عطا مهاجرانی نامی مطرح در تاریخ معاصر ما است. از او خوشمان بیاید یا بدمان بیاید، فرقی به حالش ندارد. او معروف ترین وزیر خاتمی بوده و نویسنده ای کم نظیر به حساب می آید. مهاجرانی از خود چهره ای مثبت برجای گذاشت و وزارت ارشاد را به مردی برای تمام فصول سپرد! بررسی زندگی عطا نشان از هوشمندی و تلاش فراوانش برای پیشرفت در هرم قدرت دارد. شاگردان عطا مهاجرانی در دانشگاه هنر به یاد دارند درس های شاهنامه او را و نگاهش را به قدرت. او ناخودآگاه چنان شیفته قدرت می شده که انگار هیچ چیزی جز قدرت مطلق سیرابش نمی کرده است. مهاجرانی بازیگر بی تجربه ای نبود، و می دانست بازی چند همسری وقتی عیان شود به نفع اش نیست. دو سال پیش وقتی برای مصاحبه به دفترش در مرکز گفتگوی تمدن ها رفتم، خیلی راحت به علاقه اش به رئیس جمهور شدن پرداختم، با وجود شناختی که از شگردهایش در توجیح مخاطب داشتم ، نزدیک بود همه چیزهایی را که از او می دانستم فراموش کنم و مرید اش شوم! ولی یادم آمد چه بر سر روزنامه نگاران آورده بود و کسی نمی دانست! آن روزی که به یزدانپناه مدیر مسوول روزنامه آزاد گفته بود که باید احمد زیدآبادی را از سردبیری خلع کند، روز سنگینی برای اندک کسانی بودد که احمد را می شناختند. و یا فشارهای مختلفی را که بر احمد بورقانی می آورد تا کنار رود. وقتی روزنامه های بسیاری را در سال ۷۹ توقیف کردند، جز حالتی روشنفکرانه و منتقدانه چیزی از او ندیدیم. معاون مطبوعاتی جدیدی که بر سر کار آورده بود، واقعا سر کار بود! شعبان شهیدی یکی از بی خاصیت ترین و بی عرضه ترین مدیران عرصه فرهنگ شد و جز بله قربان گویی کار بهتری یاد نگرفته بود. مهاجرانی او را می خواست، که از او جلوتر نباشد. مهاجرانی ظاهری اصلاح طلب داشت و سخنانش به دل می نشست ولی از دل بر نیامده بود. مهاجرانی در برخورد هایی که از چشم روزنامه نگاران دور بود چنان پر از نخوت بود که گویی بخشی از آسمان گشوده شده تا او به زمین بیاید و بر خلق خدا منتی گذارد و در بیافشاند. مردم از او چهره ای مثبت دیده بودند و نزدیکانش می دانستند که که تصویر واقعی اش از تصویر دوریان گری کریه تر است. به یاد دارم روزی را که گفت شیر خر خورده و وارد سیاست شده. آن روز در باب ماکیاولی و سیاست بسیار سخن گفت، و از فردریک اول مثال آورد که در جوانی رساله ای در نقد شهریار ماکیاولی نگاشت و در پیری از دنباله روهای او بود. مهاجرانی نیز چنین بوده و هست. مساله ازدواج مجدد او بحث کهنه ای است! آن روز که به دفترش می رفتم، همکارانم از من در باره خانمی می پرسیدند که ظاهرا در دفترش مستقر بود، چندی بعد شایعه ازدواجش با همسر سابق یکی از سیاست مداران سابق مطرح شد، و بعد از چند هفته به نحوی مشکوک از مرکز گفتگوی تمدن ها بیرون رفت.