در سال های اول انقلاب، پاکسازی(بخوانید حذف) وسیعی در تمامی دستگاه ها اعمال شد. هدف این بود که در یک جامعه انقلابی، عناصری که پتانسیل و قابلیت آسیب رسانی را دارند، از کشتی انقلاب پیاده شوند. در جریان پاکسازی ها چه بسیار انسان های پاک و منصف و مفید به حال آینده کشور بیکار، و تعداد زیادی آدم های متملق بی خاصیت و حتی مضر جذب شدند. تخصص جای خود را به تعهد داده بود، آنهم تعهدی که می باید معلوم باشد. شعار متخصص باید متعهد باشد، درست درک نشده بود. ته ریش، پیراهن آستین بلند، بد اخمی، بوی گلاب (عطر تی رز) ،انگشتری عقیق، استفاده از واژه های عربی و ...شاخصه آدم های خوب بود. در فیلم ها و سریال ها هم آدم های کراواتی و تر وتمیز، بد و طاغوتی بودند و آدم های خوب پیراهنشان را روی شلوار می انداختند و دائم ذکر می گفتند. شاید غیر فرهنگی ترین پاکسازی را جماعتهدایت کننده انقلاب فرهنگی مدیریت کردند. بسیاری از اساتید خوب دانشگاه ها به بهانه های مختلف اخراج شدند. جالب آنکه تعدادی از جماعت مدعی اصلاح طلبی امروز، جزو نابود کنندگان نظام آموزش عالی بودند. اگر دانشگاه را مغز متفکر تحول بدانیم، کارکرد آن گروه، آنرا سرطانی کرد. این غده سرطانی بعد ها هسته اولیه کدام تشکل و حزب شد؟
کسانی که در طول این سال ها از روی ساده گی یا حماقت خطاهایی کرده اند، و بعد ها متوجه کارهای غلط خود شده اند،اگر از مردم معذرت خواهی کرده باشند، تا حدی بدهی شان را به کشور پرداخته اند. ولی آیا آنانی که کشور را قربانی آزمایش های نسنجیده خود کردند و ایرانیان را به عقب راندند، می توانند آن اصلاح طلبانی باشند که دنبالشان هستیم،وامیدواریم که ما را به آینده ای بهتر رهنمون کنند؟ آزموده ها را باز هم می خواهیم بیازماییم؟ چند بار باید قربانی شویم؟ چند بار باید از همان نقطه ما را بگزند؟ ادامه دارد