یکی از عیوب بزرگ جماعت دوم خردادی نقد ناپذیری است. این مساله تقریبا بدل به فرهنگی خاص نزد روزنامه نگاران و مدیران روزنامه های اصلاح طلب شده بود، و اگر کسی از این دایره احتیاط آمیز خارج می شد و نقدی می نوشت، جماعت سوسکش می کردند! بعضی از همکاران سابق روزنامه سلام به همین دلیل طرد شدند، چون به بعضی سهم خواهی ها و روابط یاران قدیم- مشارکتی های جدید، معترض بودند. حتی وقتی کسی مثل اعلمی نمایندگی مجلس رسید، در جلسات تحریریه مشارکتی ها، در باره کنترل او و نحوه برخورد با نماینده جدید تبریز که زمانی عضو روزنامه سلام بوده، صحبت های بسیاری مطرح می شد. انتقاد از خودی ها در بسیاری موارد منتهی به جوسازی علیه نگارنده می شد. اگر هم احیانا به چاپ می رسید، جلوی دنباله آن را می گرفتند. این ماجرا در سال های هفتاد و هفت تا هشتاد و یک نزد روزنامه های نزدیک به خاتمی بیشتر بود. اگر در هنگام نقد، به اندازه کافی قربان صدقه اصلاحات می رفتی و خاتمی را مظلوم تر جلوه می دادی،کمتر دچار زحمت می شدی!
سال هفتاد و هفت، در روزنامه زن به خاطر روحیه بازتر فائزه هاشمی، مشکل کمتری تجربه کردم، و باید بگویم که الحق از اکثر جماعت دوم خردادی، روشنفکر تر بود.خیلی راحت در جلسات تحریریه عیوب کارش را به او می گفتیم و از دستیارانش انتقاد می کردیم، اگر محمد فرنود هم می گذاشت(اینقدر حظورش در مجموعه منفی بود که حد ندارد!) روزنامه شکل بهتری می گرفت. زمانی که می خواستیم احزاب سیاسی را با کاریکاتور معرفی کنیم، کارگزاران را برای اولین شماره انتخاب کردیم. همراه با کاریکاتورهایی از اعضا اصلی، از جمله خود فائزه، که آنرا هم سبوکی کشید. متملقین زحمت زیادی برای حذف آن صفحه کشیدند ولی او پای تصمیم ما ایستاد. تا دلتان هم بخواهد کاریکاتور کارگزارانی ها را در ستون روزانه کار کردیم.
امان از مشارکتی ها و صبح امروزی ها. کشیدن کاریکاتور رضا خاتمی به راحتی میسر نبود، باید سردبیر در سفر می بود یا زودتر از مجموعه خارج می شد تا بتوانی این برادر بی سیاست رئیس جمهوری را اندکی قلقلک دهی. یک بار وقتی گفته بود که در ایران روزنامه نگار حرفه ای نداریم، در غیاب سردبیر دوران امروز که البته سگش به خیلی ها شرف دارد، کاریکاتور رضا خاتمی را کشیدم که در مقابل آدمک من ایستاده بود و همین حرف را می زد، من هم در جوابش گفتم: پزشک سیاست مدار هم همینطور. کاریکاتور دکتر ولایتی را هم کشیدم که می گفت: باز هم یک پزشک بی سیاست دیگه پیدا شد! این دو تا بعدا باعث اندکی دلخوری شد.
سال هفتاد ونه در حوزه هنری سخنرانی داشتم. موضوع آنهم به مقایسه کاریکاتور مطبوعاتی ایران و دنیا مربوط بود. گفته بودم که بعضی از کاریکاتور هایی که من و همکارانم در روزنامه ها به چاپ رسانده بودیم، تند تر از ظرفیت زمانی بود، و باید متناسب با شرایط پیش می رفتیم و ظرفیت سازی می کردیم. در ادامه گفتم که اگر من نوعی تندروی نمی کردم بهتر می شد. چنان بلایی به روزگار من آوردند که نگو...