دیروز در باره معیارها و استاندارد های اصلاح طلبی چند خطی نوشتم. نوشته امروز محمد علی ابطحی در وب نوشت اندکی به کمک من آمد: "در مورد اصلاحات و متوليان آن خيلي حرف زده اند. من اعتقاد دارم اصلاح طلبان در نقش ديده بان بوده اند که جامعه خود بتواند مسير خود را انتخاب کند و در آن سير نمايد. نقش ديده باني غير از نقش رهبري است. اصلاح طلباني که در نقش رهبري خود را مي ديده اند موفق نبوده اند، جامعه خود، راه خود را انتخاب مي کند، اصلاح طلبان موفق کساني بوده اند که فقط در برابر موانع راه اصلاحات جامعه مشکلات را به جان مي خريده اند" . اعتقاد دارم اصلاح طلبان مورد نظر ابطحی، دیده بانان خوبی نبوده اند، نه اینکه خواسته باشند کارشان را بد انجام دهند، بلکه نمی دانستند چه چیزی را ببینند! و چگونه راهبری کنند، و راه های بهتر را به مردم معرفی کنند. مردم الآن چه گزینه هایی دارند؟ آبادگران؟ کارگزاران؟ مشارکت؟ مجمع روحانیون؟ گمان کنم همین نکته که مردم فهمیده اند که نمی توان از اصلاح طلبان، اصلاحات را طلب کرد، چون نه ضمانتی برای کار دارند نه می دانند چه می خواهند و نه می خواهند بدانند که مشکل اصلی خودشان هستند ! آن کس که ندانست، که ندانست، که ندانست... به راستی نگرانی اصلی اصلاح طلبان چیست؟ از دست رفتن آنچه خودشان از دست داده اند؟ به باور من، قدرت اینان را کور کرد، و حکمت از نابینایان نیاموختند! حالا وقتی کوران عصا کش همدیگر شوند، چه انتظاری می توان داشت؟ ادامه دارد