یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, August 16, 2004
خاطراتی از روزنامه نگاری دوم خردادی
فکر نمی کنم کسی به اندازه من در طی این سال ها با روزنامه ها و نشریات مختلف کار کرده و در عین حال کار از دست داده باشد!ماهنامه همشهری، زن، آفتاب امروز، آزاد، صبح امروز، اخبار اقتصادی، دانستنیها ، توانا، جامعه مدنی، دوران امروز، بنیان، نوسازی، بهار، حیات نو، مهر و... در این سال ها با گروهی افتخار همکاری داشته ام که خاطره انگیز ترین دوران کاری ام با آنها بوده است. ما جمعی بودیم که با علاقه ها و انگیزه های مختلفی به پیش می رفتیم، می خواستیم بهتر شویم، و می دانستیم که می توانیم. گروهی بودیم می خواستیم کارمند روزنامه ها نباشیم، و دشمن نظام ساعتی محسوب می شدیم. بارها و بارها با مدیران اداری روزنامه ها درگیر شدیم، تا به ما نگویند که چگونه کار کنیم. اغلب هم پیروز میدان بودیم.
یک بار بلایی بر سر مدیر اداری صبح امروز-آفتاب امروز که از طرف موسوی خوئینی ها تحمیل شده بود آوردم که تا مدت ها جرات نمی کرد بپرسد که کارت ورود و خروج زده ام یا نه؟ به مانا نیستانی مظلوم فشار آورده بود و من نمی خواستم رویش بیشتر شود! آخر ما که از همه بیشتر برای روزنامه کار می کردیم و و آمار آثار چاپ شده مان بالاتر از بقیه بود، باید به آدم هایی جواب پس می دادیم که فقط ساعت کار سرشان می شد. این مدیر، بازرس انجمن صنفی هم بود و ادعای روزنامه نگاری هم داشت. روزی کارمندش را سر میز ما فرستاد که مرا به دفترش احضار کند. تصمیم گرفتم حالش را چنان بگیرم که دیگر برای هیچکدام از همکاران تحریریه شاخ و شانه نکشد! در کمال پر رویی گفتم که اگر خانم مدیر با من کار دارد، چرا من به دفترش بروم؟ خودش بیاید. رئیس من سردبیر روزنامه است نه مدیر دستگاه کارت زنی! در ضمن دارم کاریکاتور می کشم، لطفا به ایشان بگویید الآن مزاحم من نشود! کار دارم!
دقایقی بعد سر و کله خانم مدیره پیدا شد. بنده خدا فکر می کرد به خاطر روابط سیاسی اش تحویلش می گیریم، و چون تا آن موقع برای بقیه خط و نشان کشیده بود که حقوقشان را نخواهد داد، ما هم جا مي زنيم . با آرامشی مصنوعی از من خواست تا هر چه زودتر مدارکم را کامل کنم. گفتم برای چه؟ روزنامه به مدرک زمین شناسی من محتاج تر است یا به کاریکاتوری که برایش می کشم؟ خانم نسبتا محترم! ما روزنامه نگاریم نه کارمند! کار ما بر اساس کیفیت آن ارزیابی می شود نه بر اساس ساعات حضور! در ضمن، ساعات حضور من بیشتر از بقیه است، ولی حاضر نیستم مثل کارمندها کارت بزنم و جوابگوی تو باشم! خواننده روزنامه کار من را می خواهد یا ساعت کارم را؟ هر وقت یاد گرفتی فرق روزنامه نگار و کارمند روزنامه چیست، برگرد تا با هم بیشتر صحبت کنیم، اگر هم متوجه نمی شوی، کاریکاتوری از تو می کشم که حتما خواهی فهمید فرق دوغ و دوشاب چیست
.کاریکاتورش شبیه خروس می شد، و می توانستم او را عین یک خروس در بیاورم، منتهیِ خروس مونث! ... خلاصه آنقدر بمبارانش کردم که رفت... شنیدم که نزد مدیر مجموعه(همشهری کین!) رفته بود تا رِييس حال مرا بگیرد، ولی برعکس شد!از این موجودات در روزنامه ها فراوان بودند. و تفریح ما هم حالگیری از ایشان!
ادامه دارد