امروز یکی از دوستان اهل بلاگ، از من پرسید که چرا به چپ ها گیر داده ام و راست ها را ول کرده ام؟ می گفت اینطوری به نظر می رسد که نیک آهنگ به آرمان اصلاحات خیانت کرده و با راست ها ساخته است. خنده ام گرفت. همان تفکر همیشگی "تئوری توطئه" این بار سراغ خودم آمد.
راستش ماجرا خیلی ساده است. از دست اصلاح طلبان عصبانی ام! و این عصبانیت را مدت ها در دل جمع کرده بودم. قصد نداشتم به این زودی ها وارد معرکه شوم و مشغول نوشتن خاطراتم بودم. ناگهان ماجرای مهاجرانی پیش آمد، و هر چه کردم نتوانستم ساکت بنشینم، چون می دانستم نگاه متفاوتی از دیگران دارم و می توانم بحثی را شروع کنم! نشانی وبلاگ را هم کسی نداشت، و در طی چند هفته گذشته عیانش کرده ام.
اینکه چرا در این مدت به راست ها نزده ام، خود حرفی است. آنها را در خاطراتم باز خواهم گفت. حرف جدیدی هم ندارم، چون آنها را بسیار کمتر از چپ ها می شناسم، ولی مطالب ناگفته ای از چپ ها دارم که حیف است به بهای اثبات "تئوری توطئه" مکتوم بمانند! برای رعایت تعادل هم که شده هر از گاهی به راست، راست! و گاهی هم به چپ، چپ!البته لازم به توضیح است که علاقه وافری به حالگیری از چپ ها دارم، چون راست ها که کارشان را انجام می دهند و ادعای اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی ندارند، مشکل اصلی با مدعیانی است که از بعضی از راستی ها ناراست تر هستند! در ضمن در طول این سال ها هر چه می شد بار راست ها کرده ایم، ولی چون خودشان سوژه ساز های خوبی هستند، باز در خدمتشان خواهم بود