یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, August 26, 2004
ابا الفضل
هیچوقت اینقدر نگران نتیجه نبرد فوق سنگین های وزنه برداری نبوده ام. تلوزیون کانادا هم با تاخیر مسابقه را نشان می دهد.
اینترنت هم در دسترس نبود. همه اش یاد ابا الفضل گفتن از ته دل رضازاده بودم. چهار سال پیش این غول جوان را کسی نمی شناخت، حالا قوی ترین مرد جهان را با نوشته روی پیراهنش هم می توان شناخت.

در بد سلیقگی طراح لباس که شکی نیست، ولی همینکه رضازاده را راضی نگه می دارد، برای ملتی کافی است. طلای رضازاده برای سو استفاده همگان کافی است. یکباره همه مشکلات کشور فراموش می شود و ضعف های وحشتناک تربیت بدنی و کمیته المپیک از یادها می رود. رضازاده برای ایرانی ها مایه افتخار و برای مسوولان کم بنیه، راه فرار است.

این غول مهربان که هم ما را شاد می کند و هم آنان را، لایق بهترین هاست، گرچه قدرش را نمی دانند. او برای دومین بار پیاپی قهرمان المپیک شد، اینبار بدون مربی بلغاری چهار سال پیش که او را از ذیل به صدر کشاند. اگر ان مربی را حفظ می کردند، امروز تعداد طلاهایمان بیشتر بود، ولی اگر حفظش کرده بودند که درست در نمی آمد! مدیریت ایرانی اقتضا می کند که زیراب آدم های موفق زده شود، حتی اگر خارجی باشند و وجودشان واجب. اگر از چهار سال پیش درست جلو می رفتیم، امروز حسین رضازاده تنها نبود.
فردا پس فردا کشتی گیران برای کسب افتخار می روند، ولی آیا برد آنها هم نشان مدیریت صحیح ایرانی است؟
شک دارم