باورتان می شود به یک کاریکاتوریست سیاسی سفارش طراحی تصویرسازی های سکسی ترین بروشور سال های اخیر را داده باشند؟ فکر بد نکنید، این بروشور را وزارت بهداشت و جهاد دانشگاهی چاپ کردند، پس مساله پزشکی بود! در سال ۷۴، می خواستند بروشوری آموزشی در باره تشخیص سرطان پستان منتشر کنند، و ابر و باد و مه و خورشید کار را به روزنامه همشهری کشاند، داود کاظمی لی-آوت را طراحی می کرد و از بد حادثه طراحی موضع مورد نظر به من رسید! کاری که می خواستند بکنند، بسیار مهم بود، چون آمار مبتلایان به سرطان پستان بیشتر می شد و اکثر زنان ایرانی از نشانه های آن بی خبر بودند.
اصرار آقای دکتر مسوول پروژه که باید زن جوانی در حالت های مختلف آزمایش خود کشیده شود کار را سخت تر می کرد! آخر چند در صد زنان جوان مبتلا به سرطان پستان می شدند؟ انگار او بروشور را بیشتر برای خودش می خواست! وقتی از او عکس و نمونه بروشور خارجی خواستم، هر چه گشت چیزی بدست نیاورد. از یکی از دوستانم کتاب عکس آناتومی برای نقاشان را قرض کردم، ولی باز به درد نمی خورد. خلاصه با هزار و یک بدبختی کار را به پایان بردم. مسوولان پروژه طرح ها را پسندیدند. بروشور در تیراژی میلیونی چاپ شد.خوشبختانه بدون ذکر نام طراح!
سه سال گذشت. این بار یک خانم دکتر از وزارت بهداشت با من تماس گرفت پروژه جدیدی در راه بود. می خواستند دو سه تا تصویر دیگر هم اضافه کنند! یا ابا الفضل! گفتم که بدون تصویر نمونه نمی توانم و باید برایم بروشور یا تصاویر مورد نظر را تهیه کنند! گفت در اختیارتان می گذاریم... و از من خواست که به محل کارش در وزارت بهداشت بروم. روز موعود به وزارت بهداشت رفتم. خانم دکتر و دو سه نفر از همکارانش بعد از کلی مقدمه برایم توضیح دادند که در تصاویرجدید باید روش های دیگری را نشان بدهم، ولی چطوری؟ مرا در نظر بگیرید وقتی یک خانم دکترمحترم دارد برایم به نحوی نا محسوس روی لباس و با دست نحوه امتحان کردن را نمایش می دهد، و من هم مجبورم سرم را از شدت شرم پایین بیاندازم. بعد از مدتی مرا به اتاق ویدئو بردند و گروهی از خانم های پزشک به ما پیوستند. حالا فیلم آموزشی را گذاشته اند و من هم مجبورم صحنه های مورد نظر را متوقف کنم تا بتوانم طرح ها را بکشم، و این گروه نسبتا خشن همه هوش و حواسش به من است که چطوری دارم طراحی می کنم! کمک...! به بهانه اینکه روز دیگری می آیم فرار کردم و دیگر به آنجا نرفتم!
نتیجه اخلاقی اول: در کاری که به شما ربطی ندارد، وارد نشوید، حتی اگر به شما اصرار کنند!
نتیجه اخلاقی دوم: سال ها پیش وقتی مجله تایم گزارشی ویژه از گسترش سرطان پستان می داد، تصویر نیمرخ ماموگرافی یک زن جوان روی جلد چاپ شد. دو هفته بعد نامه یک خواننده را با این مضمون در صفحه نامه ها درج کردند: آقای سردبیر، وقتی سرطان پستان اغلب سراغ زنان مسن تر که آناتومی جوانان را ندارند می رود، شما تصویرماموگرافیک یک زن جوان با اندامی زیبا روی جلدتان چاپ کردید. با این منطق، بی صبرانه منتظر شماره ویژه "سرطان پروستات" می مانم!ا