وقتی ما آدم های دموکراتی نیستیم و از مردم سالاری، چه دینی اش و چه غیر دینی اش حرف می زنیم، برای آیندگان مایه خنده و تاسف می شویم. بی تردید آیندگان خواهند پرسید که مگر تجربیات دیگر جوامع نبود که از آنها پند گیریم؟ مگر سرنوشت اقوام دیگر را در تاریخ نداشتیم؟ مگر قرار نبود صاحبان بینش عبرت گیرند؟ واعتبروا یا الو الابصار...
ظاهر امر نشان می دهد که ما استقلال رای می خواهیم، اما فقط برای خودمان، دیگران باید تابع رای مستقل ما باشند. ما آزادی را دوست داریم، ولی برای خودخواهی هایمان. نیاموخته ایم که در دموکراسی دیگران هم حقی دارند! ما به دیگران حقوقی را که باید داشته باشند، تفویض می کنیم. حقوقی را که داشته اند سلب می کنیم و حقوقی را که دلمان می خواهد داشته باشند را با منت به ایشان می دهیم.
فکر نکنید این روش راست هاست. نه! چپ های ایرانی در مواقع مختلف نشان داده اند که از راست ها بدترند. اگر از من نوعی کاریکاتور اصلاح طلبانه می خواهند و از دانشجویان بد بخت، نهضت دانشجویی، برای رشد جامعه است و بارور شدن مردمسالاری یا موج سواری خودشان؟ آیا این تفکر و منطق به ظاهر اصلاح طلبانه و در باطن قدرت خواه نبود که اصلاحات را به ناکجا آباد برد؟
فاتحه دموکراسی را خوانده اند و گمانم هر سال برایش سالگرد بگیرند. سال ها بعد هم لابد اینان بدل به قهرمانان ملی نهضت ضد استبدادی می شوند...ولی روزی خواهد آمد که بارگاه حقیقت پدیدار شود.
ادامه دارد