یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, September 05, 2004
اصلاحات درون خانواده گی-۲
نگاهی شخصی به دینداری و دین مداری
اکثریت جامعه ما به لحاظ دینی، مسلمان است. برای من مشخص نشده که بر پایه تعلیمات قرآنی، اول انسان هستم و بعد مسلمان یا بالعکس. می اندیشم که چون خداوند عزّ و جّل پیامبران را برای اصلاح بندگان مبعوث کرده، در مرحله اول انسانم و بعد مسلمان. از طرف دیگر، انتخاب دین و طریقت بر عهده من است یا به جبر خانواده به من تحمیل می شود؟ باز هم می پندارم که خداوند انسان را آزاد آفریده تا انتخاب کندو راضی به تحمیل چیزی که بی مطالعه قابل درک نیست بر فرزندان آدم نخواهد بود.


تا آنجا که می دانم، هر چه می کشیم و کشیده ایم، از مسلمانی مان بوده است! هر روز را به نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز می کنیم، تنها چیزی را هم که نیاموخته ایم، بخشنده گی و مهربانی است! سر نماز به فکر انتقام از هم هستیم، یاد طلب های عقب افتاده از نزدیکانیم و ...
فرزندان ما در محیط مشوش خانه و جامعه که با دروغ و ریا و دوز و کلک انباشته شده، بزرگ می شوند و از عجایب روزگار اینکه جامعه ما در اسم مسلمان است. جامعه ای با بیش از ۹۷% مسلمان.

همیشه نگران این موضوع بوده ام که آیابا این اوصاف، الگوهای مناسبی برای فرزندانمان هستیم؟ آیا به عنوان پدر یا مادر لایق احترامی که به والدین گذاشته شده خواهیم بود؟ امیدوارم.

من در محیطی مذهبی بار آمده ام. پدرم به زور موقع اذان صبح بیدارم می کرد و همیشه مواظب بود تا فرائض را صحیح به جای آورم. گاه بدون هیچ نوع احترام و ملایمتی. همیشه این سوال رنجم می داده که اگر نخواهم مسلمان باشم چه می شود؟ خونم حلال است؟ آیا پدرم می تواند خودش حکم قتلم را به عنوان مرتد و از دین خارج شده جاری کند؟ و .... تازه پدر من جزو آدم های اهل فکر و منتقد است... اگر نبود چه؟

یکی از بزرگ ترین فواید رفتن به دانشگاه درس نخواندن بود، به جایش همیشه در کتابخانه مرکزی دانشگاه وقت می گذراندم. آنقدر نسخ خطی و مرجع را بالا و پایین کردم که بتوانم تصمیم بگیرم. دو سال طول کشید تا به نتیجه برسم.در طی آن دو سال هم وقتی تابستان ها به خانه بر می گشتم، در اتاق را قفل می کردم و دور سرم ملحفه می پیچیدم تا صدای نا بهنگام پدرم را موقع اذان نشنوم. جالب این بود که طوری نمازم را می خواندم که نفهمد، و فکر کند تارک شده ام!

سال ۶۸ تصمیم گرفتم که مسلمان باشم. ولی آیا واقعا بوده ام؟ آدمی تند مزاج، گاه بی رحم، لذت برنده از غیبت، مغرور، و... آیا می توانم الگوی خوبی باشم؟ هرگز!

درست است که به خیلی از اصول پایبندم و مطابق استانداردها احتمالا مسلمان محسوب می شوم ولی آیا بینی و بین الله می توانم با این اخلاق گند، ادعای مسلمانی کنم؟
خداوند به همه ما رحم کناد! بخصوص به نسل های بعدی!