یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, September 06, 2004
اصلاحات درون خانواده گی-۳
مشکلات یک جامعه بی سر وته دروغین

شک نکنید که ما مردها به هزار و یک دلیل، اشتهایی وحشتناک در امور جذاب داریم! تعارف را کنار می گذارم- مرد اگر به همان رابطه و علاقه به همسر خود راضی بود، این همه داستان و فیلم و قتل و جنگ اتفاق نمی افتاد.
اگر هم علیا مخدره ها جلوی مردان زن دار محکم می ایستادند مشکل چندانی نداشتیم. ولی بسیاری از آنها هم بدشان نمی آید کلکسیونی از مردان متاهل در آلبوم خود داشته باشند.
وقتی می خواهیم فرزندانمان را بزرگ کنیم، به آنها تاکید می کنیم که باید به قول خویش پایبند باشند و خیانت نکنند. دروغ نگویند و اگر هم اشتباهی از آنها سر بزند، عذرخواهی کنند تا همه چیز به بهترین وضعی حل شود. ولی در زندگی واقعی، همه چیز را فراموش می کنیم.
حالا به وضعیت مردان الگو در ایران می رسیم! اسم نمی برم. فقط به ذهنتان فشار بیاورید...
طرف مقامی دولتی است.در مسافرت خارجی برای آنکه امکان مصاحبه با مقام مافوق را به دختری خبرنگار بدهد، اندکی با او بیش از حد معاشرت می کند.
یارو ارتباطی قوی در دولت دارد، دختری خبرنگار بابت ارز دولتی که بواسطه او گرفته ایشان را به خوردن بستنی و مخلفات( شامل خودش) دعوت می کند.مقام محترم هم اجابت می کند.
فلان سردبیر فلان روزنامه در سفری خارجی با فلان خبرنگار زن گم می شود و نمی داند کسانی او را تعقیب کرده اند. آقای محترم کسی است که بسیاری را به بهانه های اخلاقی از کار بیکار کرده است.
فلان روزنامه نگاربزرگ که چندفرزند دارد، در آن واحد بدون خبر خانواده اش به زن های مختلف قول ازدواج داده وبآانها درارتباط است، مدت ها هم بازنی شوهردار مرتبط بوده است. ایشان سال ها جزو نیروهای ارزشی و گزینشی نظام بوده اند!
فلان محقق بزرگ مملکت در سن پنجاه و چند سالگی با سه فرزند بزرگ، عاشق منشی خود شده و کار دارد به جاهای باریکی می رسد.
آقای هنرمند ملی که چهار-پنج فرزند خورد و کلان دارد، زن جوانی را می بیند و با هم چند سفر خارجی می روند، وقتی ماجرا به بی آبرویی می کشد، بدون موافقت همسر اولش با زن جوان ازدواج کرده و نهایتا با پسر خودش باجناق می شود!
جناب آقای مترجم و مفسر بزرگ که بسیاری او را مرجع خود می دانند، و همه به پایبندی اش به قرآن قسم می خورند، در مستی اعتراف به روابط اش می کند، فرزندانش را مشروب خوار و معتاد کرده و...

اینها را که آورده ام نه برای مبرا کردن خودم است و نه محکوم کردن دیگران.
همه ما در حد خود گناه کاریم و خطا پیشه.
مشکل این است که کسانی که نا خواسته یا خواسته بدل به الگوهای اجتماعی می شوند، به رفتار خود در عرصه های مختلف بی دقت می شوند و خود را فارغ از نظارت می دانند. اگر در اینجا باشی می فهمی مردم تا چه حد به آدم های مطرح حساس می شوند. اگر طرف دست از پا خطا کند، بلایی به روزگارش می آورند که بیا و ببین.
کار مطبوعات جنجالی توجیه پذیر نیست، ولی با دانستن چنین خطری، نباید دقت کرد؟
حالا از این الگو های اجتماعی عزیز که ناخواسته یا خواسته الگو شده اند چه انتظاری به عنوان پدر خانواده دارید؟ لابد انتظار دارید فرزندان خوبی تحویل جامعه دهند، و بقیه هم حواسشان به همین فرزندان است...

متاسفانه خیانت نزد جماعت باهوش یافت، و گاهی نهادینه می شود. اگر تنها به خارج از کشور بیایید و با دوستان روشنفکرتان روبرو شوید، برخی از ایشان به شما برقراری ارتباط با علیامخدره ها همراه با مخلفات در غیاب همسرتان را توصیه می کنند.
شاید بهترین راه خفه کردن این دوستان، زنگ زدن به همسران خودشان باشد! نه! فکر بد نکنید، فقط نظر زنان را در باره صحبت و پیشنهاد شوهران بپرسید که آیا با آن موافق هستند یا نه؟
عیب و ایراد هم از ماست و هم از ما نیست! از نظام تربیتی احمقانه و غیر پایبندی است که در آن بزرگ شده ایم، و نیز از توجیهاتی که آموخته ایم تا آدم نباشیم! ما فرزندان نظام آموزشی ریا کارانه و غیر مسوولانه ای هستیم که نسل ورشکسته امروز را بار آورده است!