دو سه روز بود که اعصاب نداشتم، این میگرن لعنتی هم که سه هفته است پدر مرا در آورده...
شاید به خاطر
دوستم که بیش از حد نگرانش بوده ام تشدید شده باشد . کم کاری دوستانم نیز در پروژه محیط زیستی شان هم غصه دارم کرده.
الآن همسر دوستم که قلبش را عمل کرده اند خبر موفقیت آمیز بودن جراحی را به من داد.
هفت ساعت جراحی! الآن هم در بخش مراقبت های ویژه است.
کمی آرام تر شده ام.
خدایا شکرت!