مطلب امروز آقای
ابطحی را خوانده اید؟ بخوانید! ضرر نمی کنید...
سال ۷۱، یکی از دوستانم که طلبه شده بود از من خواست برای خبرنامه داخلی حوزه علمیه شاه آبادی که ظاهرا زیر نظر آیت الله یزدی اداره می شد کاریکاتور چند نفر از اساتید معمم را بکشم.من زیر بار نرفتم، چون چند ماهی هم از ماجرای "فاراد" گذشته بود و حسن کریم زاده بابت هیچ و پوچ در بند.
خداوند صابری را بیامرزاد؛ سال هفتاد و دو از من خواست خاتمی را بکشم. با ترس و لرز کاریکاتورش را کشیدم ولی طرح را ندید و ماجرا به فراموشی سپرده شد. من هم آنرا را پاره کردم.
بهار ۷۶ که برای یک پروژه بروشور و کتابچه با جهاد و ریاست جمهوری کار می کردم، رئیس دفتر رئیس جمهور وقت از من خواست کاریکاتور هاشمی رفسنجانی را بکشم.من بهانه آوردم که در صورتی می توانم که به طور مستقیم این کار را بکنم یعنی طراحی زنده و بعد کشیدن کاریکاتور در مقابل خود هاشمی! نمی خواستم بی گدار به آب بزنم!
چند ماه بعد، حجت الاسلام "زم" من را در هفته نامه مهر دید وگفت چون حوزه می خواهد از هاشمی رفسنجانی تقدیر کند، نبوی تذکره او را قرار است بنویسد و کوثر هم کاریکاتورش را!
از این بدتر نمی شد!و هر بهانه ای هم که آوردم، نگرفت!تازه گفت کاریکاتور خودش را هم باید بکشم. گفتم حاج آقا، کاریکاتور روحانیت را که نمی شود کشید! گفت من نماینده رهبری در حوزه هستم و باید به نظر من اطمینان کنی.
با ترس و لرز بسیار کاریکاتور را کشیدم و تحویل دادم. در ضمن نفهمیدم بازتاب هدیه دادن آن کار چه بود.
در سال هفتاد و هشت، هم در گل آقا کاریکاتور روحانیون را کشیده بودند و هم در کیهان، ولی من آب خنک نوش جان کردم.
هفته نامه توانا هم با کاریکاتور بزرگمهر حسین پور تعطیل شد، او خاتمی را بدون لباس روحانی و عمامه کشیده بود که بیشتر به اثری تبلیغی به نفع خاتمی می ماند تا کاریکاتور جدی. با این وجود توانا به اتهام اهانت توقیف شد.
دو سال پیش، قبل از تعطیلی حیات نو، سید هادی خامنه ای در باره کاریکاتور روحانیون از من پرسید، و من هم جوری صحبت کردم که حاضر نیستم بکشم، او هم که دید من از آن طرف افتاده ام در تایید نظر من دو ساعت حرف زد، آخر سر هم گفت البته بد نیست کشیده شود و... وقتی هم حیات نو بابت چاپ کاریکاتوری ۶۷ ساله تعطیل شد، چند پیام تهدید آمیز دریافت کردم که اگر باز از این کاریکاتورهای ناباب بکشم پدرم را در می آورند! از این بدتر نمی شد! کاریکاتوریست آمریکایی ده ها سال پیش مرده بود و من را می خواستند به خاطر آن ادب کنند! نمی دانید با چه اضطرابی به دفتر حیات نو اقتصادی می رفتم!
پارسال با ترس و لرز کاریکاتور خاتمی را قبل از انتخابات مجلس هفتم کشیدم، و برای آقای
ابطحی فرستادم تا به رئیس جمهوری نشان دهد و یک جوری تاییدیه بگیرد تا بتوان بدون دردسر روی اینترنت گذاشت.آنقدر سرش شلوغ بود که نشان نداده بود و من را هم سر کار گذاشته بود که ظرف دو سه روز این کار را می کند، بعد هم گفت مشکلی ندارد....خاتمی آنرا ندیده بود و من هم روی سایت گذاشتم.خاتمی گفت که کاریکاتور را ندیده، ولی مشکلی با آن ندارد....بعدها هادی حیدری هم در مراسمی دولتی(دیدار با جوانان استاندارد!!!) کاریکاتور خاتمی را به او تقدیم کرد، که البته کار مهمی هم بود.
راستش تا کنون خیلی از روحانیون از من درخواست کاریکاتورشان راکرده اند، و من به هزار دوز وکلک از زیر بار این کار شانه خالی کرده ام. و فقط حاضرم خاتمی و
ابطحی را بکشم!
به همکاران عزیزم هم توصیه می کنم ساده نشوند و کاری نکنند که خانواده هایشان مجبور به خرید کمپوت، آنتی هموروئید! و داروی آرام بخش اضافی شوند(و شاید آرد مخصوص حلوا!).