امروز
استعفای محمد علی ابطحی علنی شد. او ثابت کرد که از رئیس خود سیاسی تر است و حداقل صلاح خود و ملک را بیشتر می داند. به یقین استعفای ابطحی دلایل دیگری به جز عدم تعامل مجلس دارد، و او ترجیح داده برای اینکه فشار کمتری به خودش و مجموعه دولت وارد آید، کار را به دیگری بسپارد.
ابطحی در ماه های اخیر نشان داد که باهوش تر از بسیاری از هم صنفی هایش است. شاید تعامل ابطحى با بلاگر ها که آدم هایی باهوش تر از دولتی های ایران هستند، در پیشرفت سریع او موثر بوده باشد.
با توجه به قراین و شواهد، احتمال آن می رود که ابطحی تحت فشارهای دیگری نیز بوده باشد.
خاتمی نشان داد که مرد این راه نیست!
متاسفانه او را بسیار دوست دارم که به این راحتی در باره اش می نویسم.
یک مشت آدم متملق نفهم مشارکتی و مجمع روحانیونی اهل سلام( روزنامه سلام!) ریخته اند دور او و با تحلیل های هسته ای خود او را یاری می رسانند. این یاری راهی جز خواری به دنبال نخواهد داشت!
خاتمی می داند که نمی داند، یا نمی داند که نمی داند؟
کاش خاتمی هم اهل وبلاگ بود! حد اقّل خوانندگانش و دیگر بلاگر ها که از مشاورینش باهوش تر هستند، هر از گاهی او را از خطا در می آوردند!
امروز ابطحی با همه ضعف هایش، از جمله اضافه وزن و ضعف هایی که به آن متهم است از جمله علاقه های عجیب و غریب به ظرایف و ضعایف! با این استعفا احترام ویژه ای کسب کرده است.
حد اقل ابطحی مردی بود که می دانست.
شاید خاتمی که در زمان استیضاح وزیر راه در حال گفتگوی تمدن هاست و کسب دکترای افتخاری، به فکر فردای بعد از پایان دوره اش است که مدارک افتخاری را بر دیوار بچسباند و به خودش بابت آنها ببالد...
خواجه اندر نقشبند ایوان است، خانه از پایبست فتیله پیچ شده است!
حالا فهميدي ور چي دنبالت هستم؟