گاهی وقت ها که از چیزی خوشحال می شوم، خیلی سریع از دماغم در می آید و روزم زهر مار می شود.
تازه یادم می افتد که باید به چند نفر ۱۵ شعبان را تبریک می گفتم و نگفته ام، و دیر شده است، مشتری کارت اعتباری اش بی اعتبار شده و من هم با رعایت ادب به او می گویم که دستگاه چه گفته، می رود و بر می گردد و اعصاب مرا خرد می کند که سالها است کسی به او بی احترامی نکرده...
مشتری دیگری می آید و غر که سفارشی که داده و می داند هفته دیگر حاضر می شود، حاضر نشده است. خانم میانسال بد اخلاقی است که با خودش هم قهر است.
اشتباهی به یکی از مشتری های مرد می گویم روز خوبی داشته باشید خانم!
و....
خلاصه بعضی روزها از آن روزها می شود!