دیشب بعد از دوچرخه سواری و اندکی فعالیت ورزشی، حالم به هم خورد و اتفاقی که چند سال پیش مرا به آی.سی.یو انداخت داشت تکرار می شد.
همه فامیل در اینجا که دور هم جمع شده بودند اندکی ترسیدند، و تمام زور خودم را زدم که نگرانی شان بر طرف شود...
خدا نصیب نکند وقتی ضربانتان بالای ۱۸۰ می ماند و قفسه سینه تان هم دچار گرفتگی( اسپاسم) شده و نفس تان هم در نمی آید.
احساس بدی است.
امروز اندکی راه خواهم رفت تا ببینم فردا پس فردا دکترم چه می گوید.
یکهو دیدید ازآن دنیا می بلاگم! البته به شرطی که آنجا تحت ویندوز باشند!