یکی از نابسامانی های زندگی با تعریف جدید، بی تعریفی آنست. دوستی دارم که همیشه می گوید باید بر اساس اصول تعریف شده حرکت کرد، و من هم می گویم گاه می توان تعریف جدیدی هم بوجود آورد، و بر پایه آن جلورفت. با این همه به نظر من سر درگمی مردان و زنان ایرانی در ایجاد انسجام خانواده با شرایط جدید، در عمل به نابسامانی می انجامد.
هنوز بسیاری از دختران پیشرو ایرانی،بطور ذاتی و سنتی تحت تاثیر خانواده هایشان هستند.
حرف از استقلال می زنند ولی جایی زندگی می کنند که پدر و مادرشان تایید کنند، مراسم عروسی مطابق سنت و عرف و میل آنها برگزار شود، روابط با خانواده شوهر و اعضای آن بر پایه ارزش گزاری پدر و مادر باشد و....
اگر پیشرو بودن در بی ارزش کردن حرف نزدیک ترین فرد زندگی است، آیا می توان ادامه ای منطقی برای این زندگی متصور بود؟
مردان هم ضعف های خودشان را دارند. تاثیر پذیری از خانواده اهی خودشان، آوردن فشارهای بی دلیل برای اثبات قدرت، عدم صداقت، ضعف نفس و ...