نوشته قبلی مرا با بارانی از نامه و پیام روبرو ساخت!
یکی اینکه چرا به خاتمی گیر داده ام، و دیگری چرا به روابط خصوصی ابطحی پرداخته ام.
اول اینکه گیر دادن به خاتمی را سال هاست که دارم انجام می دهم، ولی بعضی ها متوجه آن نبوده اند. از سال ۸۰ در روزنامه نوروز.
در مورد دوم هم که چیزی نگفته ام! ابطحی را سال هاست به خیلی چیزها متهم کرده اند و بر اساس آن اتهام ها به خاتمی برای برداشتنش فشار آورده اند.
چندی پیش محمد علی ابطحی به شوخی برایم نوشت که نکند وقتی او نیز دچار مشکلی شود من هم رگ بدجنسی ام گل کند!
گفتم که نه! او معاون وبلاگی رئیس جمهور است و نقشی اجرایی ندارد.
امروز هم یک ماجرا را بازگو کردم که مدت هاست جماعت آن طرفی تیغ تیز برداشته اند تا به او بواسطه نقاط ضعفی که ادعا می کنند در دست دارند بتازند. وگرنه نه اعتراضی به کارهای ابطحی کرده ام و نه قصد این کار را دارم.
الآن دوستی به من یاد آوری کرد که بهتر است به نوعی دیگر در باره محمد علی ابطحی و اصلاح طلبان حکومتی بنویسم.
او اعتقاد دارد که از راستی ها و رادیکال ها جز آنی که دیده ایم انتظاری نیست، ولی آیا چپ ها میش بوده اند یا گرگانی در لباس میش؟ به هر صورت می توان ساعت ها نشست و حرف زد و چت کرد.