در سال های بعد از دوم خرداد، بعضی از روزنامه نگاران در حوزه هایی پیشروتر از دیگران بودند.
کار روزنامه نگاری سرعت و ابتکار ویژه خود را می طلبد و کسانی در این وادی مخاطبان بیشتری جمع کردند که نیازهای آنها را می شناختند.
جذب مخاطب فرمولی بر اساس مصاحبه و تعریف از خود ندارد که بتوان به همه توصیه کرد.
سختی کار وقتی است که نمی توانید به سرعت وقوع پدیده های سیاسی، دست به ابتکار بزنید و تیپ ها و کاراکترهای جدید خلق کنید.
نکته دیگر این است که اگر می خواستید از روی فرمول های رایج کار کنید که پیشرو نمی شدید،پس تلاش می کنید روش های جدیدتری را بوجود آورید. با آزمون و خطا جلو می روید تا به نقطه ای مناسب برسید.
این روش کار در ایران مستلزم مطالعه فراوان است. باید از الگوهای پیشرفته و کاربردی دنیا آموخت، و قسمت هایی را که قابلیت ایرانی بودن دارد را وارد فرهنگ کار کرد. شما محصولی می سازید که خریدارش مخاطب روزنامه است. کار روزنامه، روزانه است و نمی توان آن کار را بدون شناخت عوامل تاریخی آن در آینده به خوبی درک کرد. پس متناسب با تیترهار روز اثرتان را خلق کرده اید. اگر آن کار در بهترین زمان و بهترین نشریه چاپ شده باشد، موفق بوده اید، و اگر کاری بد را در نشریه ای خوب، و بالعکس اثری خوب را در نشریه ای بد چاپ کنید، باخته اید.
اگر کار شما باعث رونق بازار کار برای همکارانتان شود، برده اید و اگر باعث رکود شود، بازنده ای بیش نیستید.
اگر نتوانید مطابق شرایط روز، کاری کنید که آثارتان خریدار جدیدی پیدا کند، باید راهی نو بپویید. نقد آثار گذشته خود و دیگران به شما کمک خواهد کرد که از خطاهای بعدی کم کنید.
پیشرو بودن زمانی ارزش دارد که همه در صف باشند، وقتی همه به خواب اجباری رفته اند که دیگر پیشرو بودن معنایی ندارد! دارد؟