امروز و فردا به همت گروه مطالعات خاورمیانه دانشگاه تورنتو،
کنفرانسی با این عنوان بر گزار می شود.
امروز دیدن لیلی فرهادپور و چیستا یثربی که با هردو سال ها قبل همکار بوده ام بسیار جالب بود، چیستا در سرویس آفتابگردان همشهری کار می کرد و من هم در سرویس گرافیک بودم. علی جهانشاهی هم کاریکاتوری از او کشید که تا مدت ها با بدجنسی به آن می خندیدیم، و چیستا بی خبراز خنده های ما...!.
خانم شهلا لاهیجی را هم دو سه سال پیش دیده بودم، که دیدار مجدد خالی از لطف نبود.
از میان حاضران هم لعیا زنگنه، هنرپیشه سابق تلویزیون و سینما را دیدم! وقتی یکی از دوستان ما را به هم معرفی کرد، دیدم بد جوری تعجب کرده! گفت دنبال یک آدم مسن می گشتم! البته من پر رو هم که زود به نفع خودم از همه چیز استفاده می کنم، پرسیدم مگر چطور؟ گفت من فکر می کردم نیک آهنگ کوثر کاریکتوریست باید حدود ۵۰ سال داشته باشد...( تا دلتان بخواهد در دلم به خودم خندیدم!عجب آدم جا افتاده ای بودم و خودم خبر نداشتم....).
چند تا از بلاگر ها هم بودند.
یاسر کراچیان ،
حسین درخشان ،
مرجان عالمی و
مریم نبوی نژاد نویسنده وبلاگ زندگی دوگانه اینانا. مریم که البته نویسنده خوبی هم هست و ازکار نویسنده های بدی مثل من خوشش نمی آید گفت:
نیک آهنگ! چرا بی خودی وبلاگ می نویسی؟ من هم در جواب گفتم:
اول اینکه مرض دارم! در ضمن برای دل خودم می نویسم، و هیچ دلیل منطقی برای این کار وجود ندارد! چون از این کار لذت می برم. چیزهای دیگری هم گفتم، ولی گرسنگی حافظه ام راخورده است! نگاه عاقل اندر سفیه پایانی اش هم به من بسیار جالب بود! خدا را شکر که همسرش رسید، وگرنه مرا تبدیل به یونیکد کرده بود!
من بد بخت سحری نخورده بودم، بعد از ۲۳ ساعت گرسنگی به میز شام حمله کردم. جایتان خالی کشک بامجان خوبی هم داشتند. اصلا یادم رفت! سخنرانی ها هم محشر بود! بخصوص سخنرانی خانم صابر.فردا بیشتر برایتان می نویسم.
سوال: آدم ضد فمینیسمی مثل من آنجا چه کار می کرد؟جواب: کسب سوژه!