یکی از چیزهای عذاب آورماه رمضان، بوی بد دهان امّت همیشه در صحنه است. در روزنامه ها هم این ماجرا تمامی نداشت...من مانده ام، می گویند بوی عطر روزه را باطل می کند، ولی بوی بد نه! اگر معتقدیم که خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، این ماجرا چندان جذاب نیست( اگر توجیه این ماجرا را در چنته داشتید، دریغ نکنید).
بعضی از همکاران که در روز عادی دهانشان مرا یاد کارخانه کمپوست می انداخت، در ماه رمضان سکته آور می شدند. بندگان خدا خودشان هم متوجه نمی شدند.
دروغ نگفتن هم ماجرایی داشت. یک بار کاریکاتوری در مورد تبلیغات انتخاباتی مجلس پنجم کشیده بودم که اشاره به سخنرانی یک بنده خدا که اصلا موتلفه ای هم نبود! داشت. طرف می گفت بقیه سخنانم را بعد از اذان مغرب می گویم... به ما خبر رسید از سوی سردبیر روزنامه که آقای فلانی گفته دروغ روزه را باطل نمی کند! قسم دروغ باطل می کند. من هم سریع توجیه کردم که دروغ این آقا حال آدم را به هم می زند و آدم بالا می آورد. استفراغ هم که روزه را باطل می کند. باورتان می شود که این توجیه مرا وکیل روزنامه هم تایید کرد، تا اگر روزی روزنامه را بابت آن کار به دادگاه کشاندند، جوابی شرعی داشته باشند؟
از همه چیز هم در ماه رمضان باحال تر شنیدن نوای ربنّا با صدای شجریان بود، و بعد از آنهم اذان...هر وقت ربنّا را می شنیدم، دلم هوای زولبیا بامیه می کرد!
بدترین روز هم روز آخر ماه رمضان بود، چرا؟ چون نمی دانستی آن روز ا عید فطر اعلام می کنند یا نه! اگر عید می شد که حالگیری کامل تر میشد!هم تعطیلی عید فطر را از دست می دادی و هم چند ساعت بیخودی گرسنه مانده بودی!
به هر صورت، عیدتان مبارک.