این مطلب را با آرامش بخوانید، اگر هم عصبی شدید، دوباره بخوانیدش ...
راستش ماجرای عربی شدن نام خلیج فارس، مدتها پیش از ثبت آن بر روی نقشه رسمی نشنال جیاگرافی اعصابم را خط خطی کرده بود.
نمیخواستم تا وقتی ایده مناسبی برای کاریکاتور پیدا کردهام روی وبلاگ چیزی بنویسم، ولی یکی از دوستان معترض شد،حق هم داشت؛ که چرا صدایت در نیامده؟
میخواهم ماجرا را از دریچهای دیگر نشانتان دهم. دریچهای که شاید با احساسات خیلیها جور در نیاید.
ما
خلیج فارس را سالهاست از دست دادهایم، زمانی که
بحرین را باختیم. انگلیس عاملی مهّم بود، ولی نابخردی خودمان چه؟ خلیج فارس را باختیم، زمانی که نتوانستیم ساکنان جزایر و بسیاری از هموطنان جنوبی را راضی به ماندن در خانه پدری کنیم.
در سالهای ۶۵ و۶۶ برای کار آموزی به روستاهایی در جنوب شرق فسا (منطقهُ گرابایگان) رفته بودم. اهالی منطقه دسته دسته به دوبی میرفتند تا عمله شوند، و ظرف مدّتی کوتاه پولدارمیشدند. بقیه وقتی میدیدند که در آمدشان آنجا بیشتر است، یواش یواش مهاجرت میکردند تا فرزندشان آنجا بدنیا بیاید و از امکانات آن سرزمین بهره گیرد.
برای من همیشه این سوال وجود داشت که چرا آنها که ایرانیاند، خاک پاک وطن را رها می کنند تا به ثروتی که در نهایت به نفع عربها خواهد بود دست یابند؟
در سال ۱۹۹۰ وقتی تیم ملّی فوتبال امارات به جام جهانی رفت، خبری دردناک خواندم، که هفت تن از یازده بازیکن اصلی تیم ، ایرانیالاصل هستند و از استانهای فارس و بوشهر و هرمزگان. در نظر بگیرید که اگر اینان مانده بودند، چه امکانی برای رشد پیدا میکردند؟ آیا فوتبالیستهای استانهای محروم جنوب شانسی برای عضویّت در تیمهای بزرگ تهرانی و بعد از آن تیم ملّی ایران داشتند؟
از بعد اعتقادی ماجرا را ببینید:
آیا تاکنون پای صحبتهای بسیاری از اهالی جنوب نشستهاید؟ بسیاری از اهالی جزایر سه گانه و جنوب ایران از خدایشان است که شهروند امارات شوند. چرا؟
آیا میدانید که بعضی آقایان متعصب ضدّ اهل سنّت از قم راهی این مناطق شدهاند و به اعتقادات مذهبی ساکنان سنّی اهانت کردهاند و خم به ابروی هیچییک از ما هم نیامده است؟ چون اکثر ما شیعه هستیم، نمیدانیم و نمیخواهیم بدانیم که هزینهُ سنّی بودن در کشور ما چقدر است؟ ازدواجهای متعددی به خاطر سنّی بودن پدر یا مادر دختر یا پسر به هم خورده است. در همین تهران خودمان شاهد چند تایش بودهام.
ما ایرانیهای وطن دوست و میهن پرست برای هموطنان جنوبی مان چه کردهایم؟ امکانات متوسط زندگی ما در تهران و کلانشهرها فاصله زیادی با امکانات محدود وزندگی سخت و نکبت بار بسیاری از آنها دارد. چرا برخی از سران قبایل عرب جنوب می خواستند در اوایل جنگ به صدّام روی خوش نشان دهند؟ چون خائن بودند؟ آیا ما ایرانیهای فارسی زبان، برخوردی مناسب با هموطنان عرب زبانمان داشتهایم؟
ما همه چیز را بر گردن دولت میاندازیم، ولی خودمان بی تقصیرنیستیم. ما ایرانی هستیم، و از آنها هم میخواهیم که ایرانی بمانند، برای ما، نه برای خودشان! انگاری در دل داریم به آنها میگوییم:
لطفا برای ما، از سرزمین آبا و اجدادیتان محافظت کنید، و ما هم برایمان اهمیتی ندارد که چه بر سرتان میآید. همین که گاهی به بنادر جنوب و جزایر کیش و قشم سر می زنیم تا از وجودمان بهرهمند شوید، واز بازار ماهی و میگو و قاچاق شما خرید کنیم، از سرتان زیاد است!
کیش را با منطقه جبل علی دوبی مقایسه کنید. آنها در بیست سال گذشته چه کردهاند و ما به کجا رفتهایم.
سرمایههای بسیاری از ایرانیان در دوبی تلمبار شده، ولی حاضر نیستند پولهایشان را در کشور خودمان به کار گیرند.
امکانات پزشکی امارات را با دهکورههای جنوب مقایسه کنید. روستایی اهل لامرد که همسرش را موقع وضع حمل به خاطر نبود دوا و درمان و طبیب از دست داده، وقتی خانواده متموّل و سالم برادرش را در دوبی میبیند، در دل چه خواهد گفت؟ امکان پیشرفت فرزندان کدامیک بیشتر خواهد بود؟
ما از مدتها پیش اصل ماجرا را باختهایم، حالا هم دارند اسمش را به نفع صاحبان کشورهای جنوب خلیچ سند میزنند.
امروز خلیج فارس، فردا آذربایجان، پسفردا کردستان...
ادامه دارد