یکی از شعارهایی که از اول انقلاب یادم میآید، همین بود. وقتی پس از چند ماه از
آغاز کار دولت موقت، تندروها شعارهایی علیه دولت میدادند، گروهی با انتقاد از تغییر سریع فضای کشور که غیر منطقی مینمود با این شعار هشدار وضعی نابسامان را میدادند.
آن روزها من ۹ ساله بودم و در آن سن و سال، کتابهای اوریانا فالاچی را خوانده بودم، میدانستم که شریعتی خود را در برابر پدر و مادرش مقصر میداند و در کویر گیر کرده و جلال هم از غربزدهها بیزار است و قلعه حیوانات در آینده کشور بروز خواهد کرد،
فهم آن شعار برای من آسان بود، ولی درد پیاماش را نمیفهمیدم.
امروز وقتی دوستان سابق، دشمنان خونی امروز شدهاند و دارند دستی دستی کشور را به نابودی میکشانند، میفهمم که درود بر مرگ چیست.
وقتی می بینم که آرمانها و شعآرهای اول انقلاب فراموش شده و هر چیزی معنای مخالف خود را یافته است، می دانم که درود بر مرگ و مرگ بر درود یعنی چه.