یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, January 05, 2005
کمردرد
هیچوقت یادم نمی‌رود، آن روزی را که پدرم از درد کمر موقع بلند کردن دنبل فریاد کشید....
سه ساله بودم، و از آن تاریخ می‌دیدم پدرم را که شال می‌بندد و زیر بار عمل هم نمی‌رود...
بعدها دانستم که خیلی‌ها در خانواده ما از این مشکل در رنج و عذابند.
در دبیرستان فهمیدم که کف پای صاف من می‌تواند عاملی برای نجاتم از رفتن به سربازی و جنگ باشد، همینطور عاملی برای کمردرد!
در دانشگاه ، مشتری دائمی ارتوپد درمانگاه خیابان ۱۶ آذر بودم. چقدر دوا و آمپول و زهر مار؟
این سیاتیک مادر مرده مگر ول می‌کرد؟

کمر درد چند هفته پیش یک سری به ما زد، ولی از امروز عصر تا الان که ساعت ۱۰ شب است، اشکم را در آورده!
گمانم آنجا که حافظ در مورد درد عشق کشیدن حرف می‌زد، نمی دانست که درد کمر چیست!
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
Akhey bichareh Aghayeh Kowsar!!
Bavaresh shayad bara shoma sakht basheh vali man daram kolly ghoseh mikhoram vaseh kamaret...zeyn-al-abedin e bimar!!

Blogger arash said...
اَه...اَه ...این کامنتینگ هم که همون گُه شد....بابا یه کم وقت صرف کن برو به قالب هالو اسکن رو انتخاب کن که هم واسه مردم راحت تر باشه ...هم واسه خودت...مثل وبلاگ کن...

Blogger Unknown said...
درد كمري كشيده‌ام كه مپرس...