دیشب دلتنگی غریبی گلویم را فشار میداد. یاد آواز خواندن امل ساین افتادم و بیاختیار خندهام گرفت..خاطرات دیگری هم زنده شد.
کلاس دوم ابتدایی بودم. تازه از آمریکا به ایران برگشته بودیم و هنوز نمیتوانستم درست و حسابی فارسی حرف بزنم.
یک روز خانه دوستی مهمان بودیم که امل ساین-خواننده ترک - بر صحنه تلویزیون ظاهر شد و شروع به فارسی خواندن با لهجه استانبولی کرد...
مدتی بعد ، هایده همان آواز را خواند. ولی خواننده ترک چشم پیرمردهای ایرانی را بدجوری گرفته بود....
خدا بیامرز پدر بزرگ مادری ام که حاجی هم بود بدش نمیآمد در این باره با بقیه بحث کند.؛
نظر مرا پرسید! من هم که عین تاجیکها فقط گوگوش را میپسندیدم، دست رد به سینه دو خواننده درشت هیکل ترک و ایرانی زدم و گفتم اگر گوگوش بخواند بهتر است! البته گوگوش حاجی پسند نبود!
پدرم که مذهبی بود و از این بازیها خوشش نمیآمد، خونسردی اش را حفظ میکرد و سرشکستگیاش بابت ورود پسرش به این ماجرا را به روی خودش نمی آورد...
الآن نمیدانم امل ساین زنده است یا نه، ولی هنوز اجرای بامزهاش را فراموش نمیکنم...