الآن یکی از دوستان اهل تمیز خبری نقل کرد از جماعتی در تورنتو که انتقاد من از اصلاحطلبان را برای نزدیکی به کارگزاران و خانواده هاشمی و گرفتن امکانات بعد از انتخابات قلمداد کردهاند.
من به طور پراکنده درطرح ها پروژههایی که مدیریت آنها با کارگزاران بوده است، کار کردهام. نکته جالب این بود که در طول این همه سال، بارها از من خواسته شد عضو کارگزاران شوم، و نشدم. خواسته شد همکار ستادشان باشم، و نشدم، در انتخابات مجلس ششم، مرا دشمن قلمداد کردند، و در انتخابات شوراها مرا برای مذاکره با کرباسچی دعوت...در آن جلسه کذایی هم که در دفتر مهندس آشوری تشکیل شد، تقریبا دعوا نکردیم، و با زبان بی زبانی هر چه میتوانستیم بار همدیگر نمودیم. که اتفاقا جزو خاطراتی است که در سایت خواهم آورد. تا حالا شنیده اید یکی از روزنامه نگاران همکار کارگزاران در این مدت احضار شده باشد و حسابی دهان مبارکش را سرویس کرده باشند؟ اگر حتی امید معماریان که کاندیدایشان در انتخابات شوراها بود خودی میدانستند، مورد حمایت قرار میگرفت.
در مورد مشکل من با مشارکتیها هم سابقه کار به ایرادهای من به طرحهای آبی وزارت نیرو بر می گردد، که با سید محمد خاتمی بنا به درخواست خودش سه روز بعد از انتخابات ۸۰،دیدار کردم. وقتی هم جماعت مشارکت-عباس عبدی و تنی چند از آب دزدکها- را عصبانی کردم، مانع انتشار جوابیهام به وزارت نیرو در روزنامه نوروز شدند و من هم رسما از روزنامه بیرون آمدم، با وجود درخواستهای میردامادی، همسرش، ارغندهپور، گرانپایه و... گفتم که تا زمانی که عباس عبدی مانع انتشار جوابیهام میشود، باز نخواهم گشت . قبل از آن هم بارها و بارها از من خواستند که عضوشان شوم، که رسمیترینش از سوی یکی از معاونهای رضا خاتمی بود. تعداد دفعاتی هم که از وزارت نیرو با من تماس گرفتند تا با من دیدار ویژه داشته باشند و از پروژههایشان دیدار کنم( این دیدارها بسیار پر منفعت هستند!!) را هم خواهم نگاشت!
احمقانهترین دعوت هم از طرف جماعت همبستگی بود. که آنقدر تحقیرشان کردم که حد ندارد.
چرا از احزاب سیاسی ایرانی بدم می آید؟
من به احزاب ایرانی بد گمانم. احزاب ایرانی ساخته قدرت هستند، نه قدرت ساز. فساد مالی احزاب و بهره گیری هایشان از قراردادهای اقتصادی، آنچه به نام رانت معروف شده، ناقض حداقل حقوق مردم است. اگر اندک حمایتی از سوی ایشان میدیدم، الان بدون نگرانی در تهران بودم، نه اینجا به دنبال یک لقمه نان. فکر میکنید کسی که حامی داشته باشد، نیازمند کار در دکان و کارگاه خشکشویی است؟ آنهم برای ساعتی هفت دلار؟ بعد هم که مدتی بیکار بودم، و خدا را شکر چند کار مطبوعاتی سفارشی باعث شد منّت خیلی از ایرانی های عزیز ساکن کانادا- از جمله روسای یکی دو انجمن بسیار متمول که از من رزومه خواستند- را نکشم.
اشکال ما، و گاهی خودم، این است که بیشتر از اینکه به اصل مطلب فکر کنیم، دنبال انگیزه طرف میگردیم. میخواهیم بگوییم که اگر کسی موضعی سیاسی میگیرد، حتما برا منافع مادی است...بازار سیاست ایران جز ضرر چیزی ندارد!
من نگران جنگ امریکا با ایران هستم، نگران فریب دوباره جماعت منفعت طلب حزبی، چه مشارکتی و چه کارگزارانیام. بشدت امیدوارم که کروبی باز موج سواری نکند و ...
در ضمن، سوال کرده اند که چرا به هاشمی رفسنجانی نمیپردازم، پاسخ: میترسم! هشت سال پیش، محسن هاشمی از من خواست پدرش را به صورت کاریکاتور در آورم ، من هم بهانه آوردم که نمیشود روحانیون را کشید، گفت بکش، خبری نیست! گفتم به شرطی که روبروی رئیس جمهوری وقت بنشینم این کار را خواهم کرد، تا خیالم از اتهامهای بعدی راحت باشد.