این نامه برای یکی از اعضای گروه آگورا که قصد دارد هویت یکی دیگر از اعضا-بهمن کلباسی- را زیر سوال ببرد نوشته شده است. جالب آنست که خود این مدعی نیز ظاهرا فاقد هویت است. آگورا، گروهی فلسفی-سیاسی در یاهو است که تعداد زیادی ازدانش پژوهان ایرانی ساکن تورنتو عضو آن هستند.رکسانه احتشامی عزیز
چرا در طی این مدت تو را ندیدهام ؟ تو با این همه استعداد کجا بودهای که تو را کشف نکردهایم؟ زود وارد آگورا شده ای و از خیلی نکات پیرامونی بهمن خبرداری. در کمال خوشوقتی و افتخار، اعلام میکنم که حاضرم در دیداری که به حتم در جلسه آگورا خواهیم داشت، جلوی دوستان عزیز این گروه، کاریکاتورت را بکشم. به من گفتهاند که باوجود آنکه دختر هستی، ولی موهایت ریخته و اندکی هم ریش داری. درست است؟ بعضیها هم می گویند چشمهایت آلبالو گیلاس میچیند و ...
به نظر میرسد دیدگاه سیاسی جالب تو که تا حدی مشروطه خواه شده و احتمالا تا همین چند وقت پیش به طبرزدی نزدیک بوده است، مورد بسیار جالبی برای بحث در آگورا باشد، و به دوستان پیشنهاد میکنم در جلسهای که به افتخار عضویت تو برپا خواهند کرد، دیدگاههایت را برای ما بازتر کنی تا با منطق جذاب کلامی و فلسفی ات آشنا تر شویم.
در ضمن، بدان که اگر نیازی به کسب اطلاعات بیشتر در مورد سوابق افراد مشخصی در ایران داری، میتوانم از دوستان روزنامهنگارم که در ایران به کار اشتغال دارند بخواهم آنها را به تو بدهند.
مثلا مشخصات خانوادهگی بهمن کلباسی را تا چند پشت میتوانیم بدست آوریم. همینطور سوابق سیاسی صحیح و یا دروغین بعضی از کسانی که در اینجا مدعی فعلایتهای سیاسی شدهاند.
به عنوان مثال، اطلاعات ما در مورد یکی از مشکوکترین اعضا جامعه روزنامهنگاری ایران که بعد از انقلاب اطلاعات بسیاری را در جلسات ویژه "هتل" به همکاران سعید امامی منقل میکرده و الان بعد از اتمام تاریخ مصرفاش، به صورتی دیگر معرفی میشود، کم نیست. اگر لازم باشد،از دوستانم در ایران خواهم خواست آنها را نیز جهت اطلاع تو علنی کنند. تنها به این نکته بسنده میکنم که به همه ما توصیه شده بود تا حد ممکن از او پرهیز کنیم، چون حرفهای ما در حضور او به پروندههایی جدید تبدیل می شد. این را چند نفر از کسانی که بعد از ملاقات با او و باز کردن سفرههای دلشان در مهمانیهای ویژه و یا در جزیره کیش، بازجویی شده بودند به بقیه منتقل کردند. کما اینکه استفاده بسیاری از ایشان برای پرونده سازی های بعدی شد.
زمانی هم که بازرس انجمن صنفی بودم( سه سال)، اطلاعات بسیار زیادی از سوی اعضای انجمن به من داده شد، که پس از بررسی و تایید صحت بعضی از ادعاها، فقط به جهت احترام به خانواده محترم او در سطح بالاتری اعلام نگردید. چرا که آسیب زیادی را متوجه خانواده ایشان میکرد.
به علاوه رکسانه عزیز، نامه نگاری گرچه کاری جذاب است، ولی باز پیشنهاد می کنم که "رو" بازی کنی و در جلسهای که احتمالا بهمن هم با آن مخالف نخواهد بود، با او مناظره کنی، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
با احترام
نیک آهنگ کوثر
سلام . اقاي نيك اهنگ كوثر اگر اين وبلاگ خودتان باشد. اگر شما مي نويسيد ..............بايد عرض كنم نوشته هايتان هم مثل كارهاي كاريكاتورتان بسيار عالي است . به عنوان يك روزنامه نگار و خبرنگار كه در كشاكش ماجراهاي رسانه بسيار بوده ام..................همواره اثارتان را پيگيري كرده و به انها علاقه داشتم برايتان ارزوي سلامتي دارم . اميدوارم كه هر جاي دنيا هستيد قلمتان پر رونق باشد كه اين نعمتي است كه خدا به هر كسي نمي بخشد..........و من فكر مي كنم باوجود مشكلاتي كه برايتان گهگاه به وجود امده اين نعمت باعث شده همواره در اين عرصه پرقدرت باقي بمانيد.
از تو انتظار میرود که برخورد مسئولانهتری با مسئله داشته باشی. ايستادن پشت رفيق خوب است، امّا برای همهی ما بهتر است که رفتار دموکراتيک را جايگزين رفتار ايلی کنيم و با همدلی، به حل مسئله ياری برسانيم. تو يکبار ديگر هم در همين وبلاگ، به اين دوست مشترک و عزيزمان نيش زبانی زده بودی. اينگونه برخوردها برای هيچکس خوب نيست. به هر رو، من دوست دارم با تو گفتوگو کنم برای اينکه تصور میکنم روشی که در پيش گرفتهای، قبل از هرکس به خودت صدمه خواهد زد و من اين را نمیخواهم. برايت آفلاين فرستادم. لطف بفرما به آن پاسخ بده.
در مورد خانمی به نام رکسانا که لطف نموده برای من اطلاعاتی فرستاده بودند: من فکر میکنم اين خيلی طبيعی است که کسی، از ترس سربازان نه چندان گمنام امام زمان در تورنتو با نام مستعار بنويسد. او اين حق را دارد. تو اينطور فکر نمیکنی؟
تو چرا بدون اينکه از هويت فرستنده آن نامه مطمئن باشی، شخص محترمی را گوشهی ديوار میگذاری و اتهام میزنی؟ آيا اگر کار به يک مرجع قانونی کانادايی برسد، میتوانی اتهامت را ثابت کنی؟ دوست فرهيخته، گرهی را که میشود با دست باز کرد را چرا ...؟! رفتار بزرگوارانه هيچ از ما کم نمیکند.
در ضمن، اين خانم در نامهاش مسائلی را مطرح کرده که اگر من جای آقای کلباسی بودم، سکوت نمیکردم و ابهامها را برطرف میکردم. مثلاً اين خانم میگويد که آقای کلباسی سن و سال و نيز مسئلهی دستگيریاش را به ادارهی مهاجرت دروغ گفته است. اگر اين مسئله ثابت شود، طبق قانون مشترک کانادايی-آمريکايی، اقامت آقای کلباسی را لغو میکنند. من نحوهی گفتار و اتهامزنی اين خانم را نمیپسندم و به همين خاطر به دوست جوان آقای بهمن کلباسی پيشنهاد میکنم که به مسائل مطروحهی ايشان با شفافيت پاسخ بدهد. برخورد تند چند نفر با اين خانم نمیتواند صورت مسئله را پاک کند.
به هر رو فکر میکنم که اين برخوردها در شأن تو نيست. تو میتوانی آدم مثبتی باشی و مشکلات افراد را با آن شعور و خوشقلبی که در تو سراغ دارم حل کنی.
به تکرار: تصورم اين است که گفتوگوی حضوری و دوستانه (نه کاريکاتور فرد را کشيدن!) میتواند به بسياری از سوءتفاهمها پايان بدهد.
موفق باشيد.
مطلب زير را بخوانيد، جالب است:
در مورد مجيد زهري