دیشب حالم به هم خورد. اصلا شجریان آنی نبود که میشناختم. شاید تنها فایده حضور دیدن او بود بعد از سالها. نه سلامی به جمع کرد و نه علیکی گفت. قبل از آنتراکت، اجراها باحالتر بود و در قطعهای که پدر و پسر-همایون- با هم همنوا میشدند، میشد به آینده موسقی فلکزده سنتی ایرانی امیدوار بود. در نیمه دوّم برنامه اگر میتوانستم از سالن بیرون بروم، حتما این کار را میکردم.امّا مجبور بودم به خاطر لطف دوستان تحمل کنم.
البته از کمانچه زدن کلهر باید تعریف کرد؛ انگار داشت با کمانچه عشقبازی میکرد...آنهم جلوی چشم مردم!
نکته مثبت حضور برای من این بود که توانستم بعد از مدتها طرحی بزنم ، آنرا هم از حسین علیزاده کشیدم. بد در نیامد.
بعد از کنسرت، با بر و بچهها رفتیم شام خوردیم که آنجا کمی بهتر بود و غم تحمل برنامه بیبار گروه اساتید را اندکی فراموش کنیم. انگار وقتی آدم سیر می شود، یادش می رود که چقدر از دست شجریان و الباقی زورش گرفته....
در مملکتی که یک کارتونیست زپرتیاش که چهار سال توی چهار تا روزنامهی زپرتیتر کاریکاتور کشیده هیچ کس را پشم خود هم حساب نمیکند، از آدمی که چهل سال برای دل خودش و مردم خوانده چه انتظاری داری، همین که تا حالا ادعای خدایی نکرده باید ازش ممنون بود.
شجریان بدون تردید بهترین خواننده سنتی ایران است، ولی بگذار طرفداران موسیقی سنتی دلشان به همین خوش باشد و هیچوقت انتظار بهتر شدن آنرا نداشته باشند.حد پیشرفت موسیقی سنتی کجاست؟
فریاد
گرچه از یکی دو تا آهنگ لذت بردم، ولی ارادتم به استاد بیشتر از این حرفها بود که حالم گرفته شود. آنقدر از اجرای بعد از آنتراکت بدم آمد که نمی توانم به زبان ساده بیان کنم.
اظهار نظر در باره موسیقی را به بزرگتر ها بسپارید
اظهار فضل در باره موسیقی را به اهل آن بسپارید
اطلآ من وقتي کاريکاتورهاي تو را
مي بينم اسهال خوني مي گيرم