یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, February 21, 2005
خاطرات بعد از زندان-۱۸
مهاجرانی با مدیران مسوول دیدار می کند ودر اخباری که می شنویم، ظاهرا مدیران روزنامه‌ها به "پایگاه دشمن" خوانده شدن مطبوعات معترض شده‌اند. با این همه می‌خواهند سعی کنند فضا آرام شود. در تحریریه‌ها همه‌اش بحث بر سر قوانین جدید سانسور است.

یکی از بچه‌ها که ظاهرا با یک نفوذی در دادگستری در ارتباط است می گوید دارند لیستی تهیه می‌کنند برای تعطیلی روزنامه‌ها. ظاهرا محسنی اژه ای فرمانده این حرکت ضربتی، بین دادگستری و بیت رهبری در رفت و آمد است.

می گویند اکثر مهمانان کنفرانس برلین برگشته اند ولی اکبر گنجی با تاخیر به تهران خواهد رسید. هوا بس ناجوانمردانه خفه کننده است! در کوچه عصر آزادگان چند نفر آدم مشکوک می بینم. خیلی هم سعی می‌کنند طبیعی رفتار کنند. شیرازی، مدیر صفحه‌بندی روزنامه‌های عصر آزادگان و اخبار اقتصادی که صفحه اول کیهان را می بندد و با شریعتمداری اندکی رفیق است، بیشتر سعی می‌کند در کوچه باشد. احساس می کنم از چیزی خبر دارد.

به خانه که می‌رسم، شروع می‌کنم به حساب و کتاب. ببینم چقدر طلب دارم و چقدر بدهکارم؟ یکی از بچه‌ها تلفن می زند و می‌گوید در دادگستری بوده و دیده کسی دارد روی پرونده من و چند نفر دیگر از کسانی که در سال گذشته بازداشت موقت شده‌اند کار می‌کند. انگار این دفعه قضیه موقتی نخواهد بود. سعی می‌کنم خونسرد باشم، و تا نیمه‌های شب فیلم نگاه می کنم. جلوی تلویزیون خوابم می‌برد. حدود ساعت چهار صبح از خواب بدی می‌پرم. هر چه فکر می‌کنم چه بوده، یادم نمی آید.

صبح زود راهی آفتاب امروز می شوم. می‌دانم آخرین کاریکاتورها را دارم می‌کشم. ظهر هم به روزنامه آزاد می روم. سر راه به انتشارات جامعه ایرانیان سری می‌زنم و کار کتاب را تمام می‌کنم. بعد از آزاد، راهی اخبار اقتصادی می‌شوم. یکی از کسانی که سعی می‌کند کاریکاتوریست باشد و سال هاست مزاحم همه کاریکاتوریست‌ها بوده، آنجاست. آمده از من نزد سحرخیز شکایت. می‌گوید نیک آهنگ این کارهای مرا چاپ نمی‌کند. می‌گویم برادر من، کارهای تو کپی‌های مرکبی است از آثار کاریکاتوریست های ایرانی و کارهای خارجی هایی که درآن کتاب که به تو قرض دادم ... فقط سوژه‌ها را عوض کرده‌ای. عصبانی می شود و بد و بیراه می‌گوید...ما در چه فکری هستیم، و او نگران چیست؟

اخبار سراسری اعلام می‌کند که تعدادی از روزنامه‌ها در راستای سخنان رهبری توقیف موقت شده‌اند. آزاد و آفتاب امروز هم هستند. دو تا کار از دست رفت.

فردا، اخبار اقتصادی هم تعطیل می‌شود. خدا کریمه...نوروز و صبح امروز هنوز باقی مانده‌اند. هفته‌نامه مهر هم هست.

کیهانی‌ها گرجه ناراحتند که روز پنجشنبه بعد از سخنرانی آقا در مصلىٰ برخورد فیزیکیو قلع و قمع صورت نگرفته، و خون از ماغ کسی نیامده، ولی خوشحالند که پایگاه‌های دشمن یکی یکی سقوط می‌کند. پایگاه‌هایی که اکثریت مردم به آنها اعتماد کرده‌اند و به لیست روزنامه‌ها رای داده‌اند.

چند نفر از محافظه‌کاران دنبال راهی برای هوا کردن نتیجه انتخابات هستند...شایعه باز شماری تعدادی از صندوق‌ها به قصد کاهش آرای علیرضا رجایی و افزایش ناگهانی آرای هاشمی و حداد عادل قوت می‌گیرد. عده‌ای معتقدند برای حفظ پیروزی اصلاح‌طلبان، مصلحت بر حقیقت برتری دارد...مرده‌شوی این مصلحت را باید برد.

اصلا یادم رفته که قرار است دوباره دستگیر شوم! همه اش در التهاب وضعیت جدید هستم.

صبح روز بعد در تحریریه آفتاب امروز نشسته‌ام. بچه‌ها می‌گویند اکبربرگشته ایران و امروز همراه وکیل به دادگاه می‌رود. کارش را خواهند ساخت. صدای سرفه‌های شدیدی از راه پله می‌آید. خود اکبر است! دور و برش جمع می‌شویم.می داند چه خوابی برایش دیده‌اند. به اتاق سردبیر می‌رود، سریع می روم و یکی از کتاب‌هایش را که در کیف دارم نزدش می برم. شاید آخرین امضا باشد.
ادامه دارد
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
Hi Nik, great writing, it reminds me that period of time. really really tough time.