یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, February 16, 2005
خاطرات بعد از زندان-۸
بیشتر از ده روز از انتخابات مجلس ششم گذشته است وشایعه عدم تایید نتایج انتخابات تهران دهان به دهان می چرخد. وقتی هاشمی رفسنجانی نفر سی ام شده، و بسیاری هم اعتقاد دارند که نتیجه با دستکاری به اینجا رسیده، با واقعیتی دردناک روبرو می‌شوم. در فضای شفاف و نسبتا آزاد، بخش بزرگی از مردم سردار سازندگی را نمی خواهند.

چند روز می گذرد، از دادگاه من خبری نیست. احساس خوبی دارم. ولی در خانه هنوز نگرانی همسرم از آینده نامعلوم، آزارم می دهد. راستش او بیخودی قربانی ماجراجویی‌های من شده است. وقتی سر عقد به جای زمین شناس،حرفه‌ام را کاریکاتوریست نوشتم، چنین روزهایی را پیش‌بینی می کردم. سال‌ها قبل از آن هم به کسی که دوستش داشتم، گفته بودم که اگر بخواهد بامن زندگی کند، باید منتظر تلخی‌های بسیاری باشد. ظاهرا همه کاریکاتوریست مطبوعاتی را کسی می‌دانند که دماغ مردم و سیاست‌مداران گنده‌تر می‌کشد.همین!

سه هفته از انتخابات می گذرد. به انجمن صنفی سری می زنم. احمد زیدآبادی با پسر دوّمش آنجاست. از سوی احمد به نهار دعوت می‌شوم. با لهجه شیرین سیرجانی اش بحث سیاسی را در چلوکبابی آغاز می‌کند. ناگهان می‌گویم که "احمد، این تن بمیره راستی‌ها کوتاه نخواهند آمد، یک تروری، چیزی می‌کنند و فضا را به هم می ریزند و از دوّم خردادی ها انتقامشان را خواهند گرفت". احمد پوزخندی می زند ومی‌گوید"گَندَلوس! ورچی ؟ اینا مجبور میشن زیر بار برن، هیچ غلطی هم نمی تونن بکنن! این رای مجلس رو دست کم نگیر..."

چند روز می گذرد، صبح در تحریریه آفتاب امروز نشسته‌ایم و تلفن سردبیری زنگ می‌زند، کسری نوری گوشی را بر می‌دارد." بچه‌ها!ساکت... سعید رو زدن!" سعید حجاریان ترور شده، مقابل شورای شهر. چند نفر از دخترهای تحریریه می‌زنند زیر گریه...همه ما شوکه شده‌ایم...شوخی شوخی مغز متفکر جناح جپ را از کار انداخته‌اند. همان موقع با اعصابی خرد، کاریکاتور حجاریان را می‌کشم که تروریست سوار بر موتور هزار، درست مثل دونکیشوت دارد به آسیاب بادی حمله می کند، این بار آسیاب سعید حجاریان است.

کیهان در سرمقاله اش قربان‌صدقه سعید می‌رود. حسین شریعتمداری گویی یادش رفته در این چند ماهه حجاریان را تا حد دشمن ملک و دین پیش برده است. ظاهرا مطمئن است که گلوله سعید عسگر کار را تمام خواهد کرد. عجب حلوایی خواهد خورد.

مشخصات گروه ترور را برایمان در روزنامه فکس کرده‌اند. همه ما در تحریریه قسم می خوریم که قاتلان سعید حجاریان اگر دستگیر هم بشوند، خیلی زود تقدیرنامه هم می‌گیرند و آزاد خواهند شد.جوانی بلند قد و موبور که لاغر و ورزیده هم هست مطرح می‌شود. کاریکاتور او را برای مشارکت می‌کشم. چند ماه بعد، زمانی که جوانی با نام پورچالویی باید در زندان باشد، او را در تاکسی تجریش -هفت تیر کنار خودم می بینم. من باید بابت اتهامی نامعلوم بترسم، و او که به جرم همکاری در ترور محکوم شده، سر و مر و گنده کنار من نشسته است.
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
akhhhhhhhhhhhh! agha ma tooo rasht ye barf 1.5 metri dashtim shahr falaj shod...

zanha too khiaboon zayeedan.
mosafera yakh zadan
noon ab bargh nadashtimm

engar jang shodeh bood.

Anonymous Anonymous said...
تو بجای کاریکاتوریست باد داستان کوتاه می نوشتی...باور کن می تونی...دردسرش هم کمتره...!

Anonymous Anonymous said...
سلام آقای کوثر
امیدوارم حالتون خوب باشه و سلامت باشین
من از طرف اعضای شوکران ازتون دعوت میکنم تشریف بیارید و مجله شوکران رو ببینید
در ضمن تشکر مخصوص داریم از شما بخاطر اینکه در قسمت گالری مجله از کاریکاتورهای شما استفاده میکنیم .
ممنون و متشکر
www.shokaran.tk

Anonymous Anonymous said...
gooya shoma faghat khosh ahang nistid ke khosh ghalam ham hastid.
amadim khandim va haal kardim
eradatmande shoma
iek abdollah