نمردیم و این
خبر را خواندیم! عجب...پایگاههای دشمن را یادتان هست؟ ما را از نان خوردن، آسایش و احترام انداختند به این بهانه که از دشمن پول گرفته ایم و داریم مدام بر اندازی می کنیم. آخرش چه شد؟ عده ای سال ها درد و رنج کشیدند و خانواده های بسیاری زیر بار قرض و خفت و نیش این و آن رفتند به خاطر عشقشان به نوشتن، پنج سال تهدید، پنج سال بازجویی، پنج سال در به دری، پنج سال کنترل، پنج سال ترس، پنج سال اختلاف درون خانوادهگی...آخرش، تصمیم گرفته شد مثل قبل از پنج سال پیش برخورد شود، تنها با مدیر مسوول.
ماجرای دادگاههای عام را که آیت الله یزدی از آن دفاع می کرد را به یاد دارید؟ به چه قیمتی حاصل شد، و بهایش را چه کسانی پرداختند؟ وقتی محاکمه روزنامهنگاران به این بهانه که جرمشان مطبوعاتی نیست، بدون حضور هیات منصفه انجام میشد، و حالا عنوان میشود که :
برخورد با متخلف بايد متناسب با جرم باشد به عنوان نمونه برخورد و مجازات با يك فرد مطبوعاتي بايد با يك قاتل فرق كند، اتفاقاً در فقه اسلامي هم، به چنين مواردي تأكيد شده است، حتي زماني كه قاضي ميخواهد حكم صادركند، بايد به شخصيت افراد، موقعيت، سمت و شغل مجرم توجه كند و پس از آن تصميم قضايي بگيرد.چه کسی باید جواب این خون دل خوردنها را بدهد؟
نمیدانم چه بگویم! این از خواص انتخابات است که اتفاقات زیادی قبل و بعد از آن می افتد. فقط می توانم بگویم که چون قرار است جند تایی از روزنامهها به دلیل حمایت از نامزد خاصی تعطیل نشوند، این حرف زده شده! من باورم نمیشود که در کشوری زندگی کنیم که امروز روزنامه را به خاطر استخدام نیروهای روزنامههای تعطیل شده، تعطیل میکنند، و فردا از سر خیرخواهی همه چیز به خیر میگذرد و نخود نخود، هر که رود خانه خود!
کی بود کی بود، ما نبودیم!