خبرهای بامزه ای میشنوم. ولایتی اگر بیاید، هاشمی نخواهد آمد...لاریجانی اگر بیاید، هاشمی هم کاندیدا می شود...لاریجانی از پخش فیلم کنفرانس برلین حمایت کرده...احمدی نژاد حتما می خواهد و از او خواسته شده که بیاید، معین در حال شعار دادن و حرفهای قشنگ زدن است...کروبی دارد ظاهر اصلاحطلبانه به خود می گیرد و ناگهان معلوم شده که جامعه روحانیت مبارز هم او را اصولگرا میداند...محسن رضایی و توکلی کمربندهایشان را شل میکنند و سفت میکنند(امیدوارم خشتک مبارکشان دچار آسیب جدّی نشود) و آخر سر هم خاتمی در باب ارباب و رعیت و مشارکت در ساخت و غیره نظریه پردازی نموده است.
از وقتی فهمیدهام که قیمت ما روزنامهنگاران در توجیه جایگاه و مقام رئیس جمهوری آینده بالا رفته و به قول یکی از روزنامهنگاران مشارکتی سابق که الآن برای فردی دیگر شدیدا دل می سوزاند و گفته که نباید روی اسب مرده (اصلاحات، خاتمی و ...)شرط بندی کرد، و دانستهام که قیمت این روزنامهنگار عزیز به شبی پنجاه هزار تومان ارتقا یافته، به این می اندیشم که از این به بعد، میزان فحشا در کشور کاهش خواهد یافت. شاید در آمد یک فاحشه درجه یک بیشتر باشد، ولی پرستیژ این نوع کار فرهنگی بسیار بالاتر است! امیدوارم فضای کار مناسبی برای دوستان عزیز آینده نگر ایجاد شود که بتوانند راه حلی منطقی برای کاهش فساد روزافزون در خیابانها پیدا کنند.
من تجربه کار کردن در ستادهای انتخاباتی را به عنوان مشاور داشتهام و می دانم چه کار احمقانه ای است، ستاد انتخاباتی فروزش را در سال ۷۷ چنان به هم ریختم که شرح اش را باید در یک کتاب نوشت! کاریکاتور تبلیغاتی فروزش هم یک خروس حشری نبود که در به در دنبال مرغ می گشت، و سه تا کاریکاتور تبلیغاتی آن ستاد به نام کاریکاتورهای سکسی-سیاسی معروف شد! ائتلاف سبز را هم خودم به همراه امید معماریان و ابراهیم نبوی پایه ریزی کردم و ستادش را در ساختمان دوم حیات نو ایجاد کردیم( در بارهاش خواهم نوشت). از این جهت هم علیهالرحمه نیستم، ولی برای کارهایی که کردم دیناری نگرفتم، و ذرهای هم خرج نکردم، که شاید با معیارهای دوستان عزیز، احمقانه محسوب شود. اولی را به خاطر یک دوست عزیز قبول کردم و دومی هم که خودم جزو متهمین بودم!
مشکل اصلی کار کردن برای ستادهای انتخاباتی وقتی است که به چیزی اعتقاد نداشته باشی و بخواهی به صاحب کار توصیه کنی! انگار میخواهی کالایی به درد نخور را بفروشی و دنبال شعار تبلیغاتی دهان پر کنی بگردی. تعجب من از ستادهای انتخاباتی و اتاقهای فکر است که از آدمهای صاحب عقل خالی مانده اند و دارند از نیروهای عزیز قابل خریداری بهره می گیرند!
تاریخ ما پر است از شاعران درباری و پولکی، پس کار روزنامهنگاران اینچنینی را شاید بتوان نادیده گرفت، ولی وقتی روزنامهنگار ادعای روشنفکری و جستجوگری حقیقت میکند، ماجرا تلخ تر از تلخ است.
در خاطراتم اندکی از این روزنامه نگاران حقیقت طلب خواهم آورد، ولی از من اسم نخواهید!