اصغرزاده را نخستین بار در سال ۸۰ دیدم،وقتی میخواستم بیوگرافیاش را برای حیات نو کار کنم، با او قرار ملاقاتی گذاشتم و دیدار میسر شد. بعدها که میخواستم سر به سر همبستگی بگذارم، مصاحبه دیگری با او کردم، آنهم در شورای شهر. وقتی به روزنامه همبستگی رفت، از من دعوت به کار کرد، ولی نپذیرفتم و به جای خودم توکا نیستانی را به روزنامه معرفی کردم، توکا هم نتوانست به طور مرتب با آنها کار کند، و نهایتا خودم در آنجا مشغول به کار شدم. از اینکه فرصت خوبی هم برای سر به سر گذاشتن کارگزاران، مشارکت و خود همبستگی پیش آمده بود بسیار راضی بودم! در ضمن با کمال پر رویی شرط مالی سنگینی را گذاشتم و حال مدیر مالیروزنامه را گرفتم!
اصغرزاده را در مدت ۴ماهی که در روزنامه همبستگی بودم، هر روز میدیدم و خیلی روی شخصیتش کار کردم...دلم میخواست ببینم همان آدمی است که عبدی و مزروعی در بارهاش حرف میزنند است یا نه...
از نظر برخورد شخصی، بسیار مبادی آداب و اهل خوش آمدگویی به مهمانش است. اندکی لطیف است!(احتمالا هنگام راه رفتن در میدان قزوین باید محافظ بگیرد). آ دم فوق العاده باهوشی است. اصلا هم قدرت مدیریت ندارد و بیشتر به درد خراب کردن می خورد تا ساختن. شاید بهتر بود همیشه نماینده میماند تا اینکه بخواهد مدیر مجموعهای باشد. همه با شک و تردید به او مینگرند. از پس جماعت حزب خودش بر نمیآید، و نمی تواند آنرا تبدیل به یک حزب پیشرو کند.
حالا او که توان پیشبرد یک گروه روستایی تازه شهرنشین شده به نام "همبستگی" را ندارد، چگونه میخواهد اداره یک کشور را بر عهده گیرد؟ درست است که مملکت عزیز ما هر کی هر کی است، ولی تا چه اندازه؟
اصغرزاده البته آدم خوشتیپی است، ولی سوابق خط امامی او چندان آمریکاییها را خوش نخواهد آمد، باوجود آنکه او از اشغال طولانی مدت سفارت آمریکا اظهار پشیمانی هم کرده است.
در مقایسه با دیگر چپیها، آدم باحالی است، ولی عمرا به درد کشورداری نمیخورد!