یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, March 14, 2005
توجیه ماندن و رای دادن به روش مصطفی تاج‌زاده
راستش را بخواهید، وقتی آدمی مثل تاج‌زاده حرف از ادامه راه اصلاح‌طلبی می‌زند، کمی مکث می‌کنم، چرا که او در زمان مدیریتش در وزارت کشور برای اعتبار رای مردم کوشید. با این همه، نمی‌تواند کوتاهی و سو استفاده‌های همکاران و یاران حزبی‌اش را جبران و توجیه، و اعتماد از دست رفته را بازگرداند.
مطلب تاج‌زاده در حقیقت نقد مقاله‌های نشریه نامه است. او در چهار بخش به منتقدان حضور در انتخابات جواب داده:
يكم. در دفاع از راهبرد مشاركت مشروط
دوم. در نكوهش سكوت و انفعال
سوم. اصلاحات؛ گامي به پيش
چهارم. پاسخ به چند ابهام

وقتی کل مطلب را خواندم، اندکی یاد گذشته‌ها افتادم...
اگر سو استفاده‌های مالی جماعت مشارکتی از قراردادهای کلان نفتی و سد‌سازی و ... در این چند ساله نبود که با رای مردم توانستند بر مسند قدرت تکیه بزنند و هر آنچه می‌خواهند به جیب، شاید من هم به حرف‌های آقا مصطفی بیشتر توجه می‌کردم، ولی ماجرا فقط این نیست! هشت سال برای تثبیت خواست مردم کم بود؟ هشت سال برای نشان دادن نکات مثبت اصلاح‌طلبی و مردم‌سالاری متکی بر دین کفایت نمی کرد؟ چهار سال دوم مدیریت خاتمی به چه صورت سپری شد؟ و....

مشکل اینجاست که وقتی انتقاد می‌کنی، می‌گویند با این جماعت دشمن شده‌ای! نه! من هنوز به منطق کاریکاتورهایم و نوشته‌هایم اعتقاد دارم! هنوز معتقدم که مسیر را درست آغاز کردیم. هنوز فکر می‌کنم که انتخاب خاتمی در دوم خرداد بهترین گزینه مردم در آن شرایط بود، ولی آیا اصلاح‌طلبان توانستند از این موقعیت تاریخی برای تثبیت قدرت مردم، و نه خودشان بهره لازم را ببرند؟

هر وقت به خاتمی انتقاد می‌شود که چرا کوتاه آمده، می‌گوید که در مقابل نظام نمی‌ایستد، من نمی‌فهمم! مگر نظام ثمره وجود من شهروند نیست؟ من دفاع از حقوقم را می‌طلبم. اگر دفاع از حقوق شهروندی ایستادن در مقابل نظام است، پس نظامی که مبتنی بر شهروندش نیست، چیست؟ وقتی من در نظامی که از من و امثال من ساخته شده، مشروعیت ندارم، پس این مجموعه چگونه مشروعیت خواهد داشت؟

وقتی به خاطر دفاع از حقوق شهروندی ما مطبوعاتی‌ها را تحت فشار گذاشتند، و خواستیم حرف‌های غیر قابل فهم خاتمی را برای مردم ترجمه کنیم تا بدانند نتیجه‌های مثبت حرکت اصلاح‌طلبی چیست، از خاتمی و مجموعه‌اش حرکتی قدرتمند دیدیم؟ آیا دفاع از ما و حمایت از کارمان، ایستادن در مقابل نظام بود؟ ما با احترام کامل به قانون اساسی که شاید بسیاری از جزئیاتش را هم قبول نداشته باشیم، کار کردیم. قانون اساسی را به هر صورت نتیجه خواست اکثریت مردم دانستیم...اکریتی که خبر ندارند چه در قانون آمده! برای دفاع از قانون، له شدیم.

نمی‌دانم چه باید می‌کردیم، و چرا راهبرانی نداشتیم تا فارغ از منافع مالی و حزبی مسیر تکامل را نشانمان می‌دادند تا به سرآب نرسیم؟

حالا می خواهند دوباره همان راه را طی کنیم! به چه قیمتی؟

خاتمی در سال ۷۶ مشروعیتی داشت که می توانست از آن برای ایجاد فرایند انتخاباتی آزاد بهره گیرد و به هر صورت بعد از طی دوره‌ای، حاکمیت رای واقعی مردم را تثبیت کند. اما هدف او شاید حفظ نظام با بهره گیری از آرای مردم به شعارهایش بود. آیا مردمی که آن سال با رای خود نظرشان را به کل سیستم مدیریتی گفتند، به در صدی از خواسته خود رسیدند؟ آیا رسیدن به آن خواسته مقابله با نظام بود؟

صحبت‌های تاج‌زاده برایم در حد توجیه است. منفعت رای مردم را نمی‌توانم به حساب مردم بگذارم! چرا که می‌دانم از رای مردم مثل شرکت‌های سهامی عام استفاده لازم را می‌برند تا نهایتا چند نفر محدود در هیات مدیره به ثروت و مکنت برسند.

جالب‌تر از همه هم چند خط آخر مطلب تاج‌زاده به دست‌اندرکاران نشریه نامه است:
از دوستان متعهد و خوش فكر نشريه نامه انتظار است با بسيج افكار عمومي، شرايط را براي برگزاري انتخابات آزاد و تحميل آن به اقتدارگراها فراهم كنند نه اينكه با تكيه بر خطاها يا اثبات فرصت سوزي‌ها در گذشته، امكان استفاده از بزرگترين فرصت موجود را از دست بدهند. انتخابات مجلس هفتم ثابت كرد نه اشخاص و احزابي كه از ابتدا انتخابات را تحريم كردند و نه افراد و گروه‌هايي كه با شركت خود در انتخابات نمايشي، عملاً به كودتاي پارلماني مشروعيت بخشيدند، از آن آزمون تاريخي سربلند بيرون نيامدند. انتخابات رياست جمهوري نهم امكان منحصر به فردي براي طرح مجدد مطالبات واقعي مردم، افشاي مباني فاشيسم مذهبي، دفاع از حقوق شهروندي، عادلانه شدن توزيع قدرت و ارتقاي موقعيت بين‌المللي ايران و ... فراهم كرده است. نبايد آن را وانهاد و كشور را در اختيار بنيادگراهاي نظامي‌گرا داد تا استقلال، يكپارچگي سرزميني، امنيت عمومي و ملي و كرامت ايرانيان را در معرض شديدترين آسيب‌ها قرار دهند. غفلت‌ ما سرزنش تاريخي به دنبال خواهد داشت. اگر شهروندي فكر مي‌كند چنانچه دوم خرداد به وقوع نپوسته بود، كشور و آيين و مردم در موقعيت بهتري قرار مي‌داشتند، صحنه را ترك كند. در غير اينصورت بايد به حكم عقل و تجربه تن داد و توجه كرد نرسيدن به همه مطالبات توجيه‌گر رها كردن اين مسير ناهموار و پرسنگلاخ، اما رهايي بخش نيست.

آقا مصطفی! دلایل بهتری بیاور!
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...
كوثر عزيز، نمي خواهم بگويم كه از روزي كه من و فرشيد با تو آشنا شديم تا روزي كه در ايران بودي، آدم ناپخته اي مي دانستيم تو را. چه بسا همواره به عنوان برادر كوچك تر، بسيار ياد مي گرفتيم از دانسته هايت؛ اما از نوشته هاي اخير ات در وبلاگ پيداست كه در دو-سه سالي كه خارج از ايران بودي، برخلاف بسياري كه رفتند و به بيماري غربت دچار شدند، به يك پختگي فكري رسيده اي و واقعيت هاي گذشته را بي ملاحظه و با جسارت بازگو مي كني. آفرين! آن روزها من از منتقدان سرسخت ات بودم و تو را ذوب در مشاركت مي دانستم. فكر مي كردم كوثر براي ارتقا درجه و جايگاه چنين و چنان مي كند. اما امروز بي آنكه خود بخواهي، داري ذهنيت من و امثالم را تغيير مي دهي. شايد برايت اهميت نداشته باشد اين تغييرات؛ اما براي من از اهميت بالايي برخوردار شده است. راستش، اولين سئوالي كه بعد از مطالعه نوشته هايت در من شكل گرفت و به نظرم بزرگ ترين اش هم بود، علت اصلي همين نوشته هاي اخيرت بود؛ با خود مي گفتم"نكند كوثر الحال كه از مشاركتي ها جدا شده و دور افتاده، چنين مي گويد؟" اما بعد كه به چند تن از دوستان مشاركت نگاه كردم كه وقتي به آن طرف آب رفتند، نه تنها لب ها را بسته نگاه داشتند كه امروزه سعي مي كنند خود را "معتدل"! نشان دهند و واقعيت جامعه را به نفع گروهي خاص تحريف كنند، با خود گفتم كه كوثر نيز مي توانست همين كار كند و يا هيچ نگويد، اما چنين نكرد./ نيكان جان، اگر صلاح مي داني، مطلبي هم مختص ايرج رستگار و دوران "توانا" بنويس./ همواره خوش و سلامت باشي.

Anonymous Anonymous said...
دوستانی که درزمانی بازداتشگاه می ساختند وخون مردم را به شیشه می کردند باید سال 76 از مردم یک عذرخواهی بزرگ می کردند. اما نکردند. الان هم مردم می دانند که جوهر آقایان چیست. وچه کردند با فرصتی که داشتند. فرصت طلبی این افراد ونامردی شان درخصوص آرای مردم وماندن به هرقیمت در قدرت حال هر آدم شریفی را به هم می زند.... نمی زند؟