هاشمی را چند بار از نزدیک دیدهام. باور اینکه او رئیس جمهور است و منتخب مردم اندکی برایم سخت بود، چون مرا یاد خوانین مستبد ایل قشقایی می انداخت. او را نمیتوانستی بدون خدم وحشم ببینی.
یک بارش درست چهار روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد بود. همراه دوستی از وزارت جهاد که در آن زمان مشاورش بودم، به ساختمان سفید ریاست جمهوری رفته بودیم و هاشمی بالای پلهها انتظار سه تن از نمایندگان جناح راست مجلس را میکشید. آمده بودند به سخنان روز نماز جمعه او اعتراض کنند. قیافه دکتر شیبانی از همه جالبتر بود. وقتی هاشمی را دید، ترسید! محافظ هاشمی، که گمانم ۱۳۰ کیلو وزن داشت و همه خبرنگارها از او به بدی یاد میکردند، قیافه هاشمی را که دید دو سه قدم عقب رفت. فضای بسیار سنگینی بود. هاشمی توانسته بود در خطبههای نماز جمعه، برنامه راستیها را که کمر به حذف او هم بسته بودند به هم بزند. نمایندهها تا به بالای پلهها رسیدند، خودشان را جمع و جور کردند، و با خوشرویی سلام، ولی هاشمی با چنان اخمی جوابشان را داد که انگار نه انگار. این چهره یک رئیس جمهور نبود.
خاتمی را هم چهار سال بعد در همانجا دیدم.در مدت بیست دقیقهای که با هم حرف میزدیم، آنچنان راحت بودم که یادم رفته بود دارم با رئیس یک جمهوری در باره مسالهای مهم بحث میکنم.
یک تشابه با مزههاشمی طرفدار اقتداری است که من و خیلیها نمیپسندیم.اقتداری که شاید در سیستمی توتالیتر به درد بخورد، ولی برای یک دموکراسی آسیب محسوب می شود. طرفداران هاشمی هم عاشق اقتدار او هستند.اقتداری که میتوان از آن هم نتایجی گرفت، ولی در نهایت سود چندانی ندارد. نمونه عامیانه این نوع اقتدار را میتوان در علی پروین دید. همه ازاو حساب میبرند، کسانی که معترض او می شوند به نحوی از تیم کنار گذاشته میشوند و ممکن است اتفاق بدی هم برایشان بیافتد. البته علی پروین واقعا عالیجناب سرخپوش پرسپولیسیهاست!
وقتی پای صحبت نزدیکان هاشمی مینشینی، همهاش از دوران پرشکوه سازندگی یاد میکنند، بیآنکه بگویند که سردارچند طرح را افتتاح کرد که اصلا به نتیجه هم نرسیده بود! چند ماه آخر دولت هاشمی سرشار بود از مراسم افتتاح و قیچی کردن روبان پروژهها و سفرهای استانی برای راه اندازی طرح های درخشان دوران سازندگی. طرحهایی که بعدها معلوم شد بیشتر در حد دکور بوده است. طرفداران علی آقا هم همیشه صحبت از دوران پرشکوه سابق میکنند،قهرمانیهای متمادی پرسپولیس، که وقتی وارد عرصههای آسیایی میشد به بدترین وجهی میباخت!
هاشمی از بسیاری از اتفاقات تیره دوران حکومتش با خبر بود. مصلحت اندیشی های رئیس مجمع شاید مهمترین عامل سکوتش بوده باشد. اگر یادتان باشد، علی پروین هم مجبور شد چند سال سکوت کند! ترور بختیار، ماجرای میکونوس، ماجرای اتوبوس نویسندگان، دستگیری فرج سرکوهی و ...مسائل پیش پا افتادهای نبود. یادم میآید وقتی ماجرای قتلهای زنجیرهای اتفاق افتا و دولت بیانیهای علیه جماعت خودسر وزارت اطلاعات داد، در جلسه شورای تیتر روزنامه زن، فائزه هاشمی به نحوی زیر سوال رفت، که این ماجراها هم در دوران پدرش اتفاق افتاده بود ولی او همیشه ساکت میماند....آن شب قیافه عصبانی فائزه دیدنی بود، چون به نوعی دلش می خواست پدرش زیر سوال نرود...بله قتل فروهر در دوره خاتمی اتفاق افتاده بود، ولی مگر ترورهای سیاسی افرادی چون بختیار و جماعت اپوزیسیون و عدهای از امضا کنندگان فهرست ۱۳۴ نفره "ما نویسندهایم" مربوط به دوران هاشمی نبود؟
هاشمی با شفافیت کنار نمیآید. به همین دلیل،میزان سو استفادههای احتمالی در دوران حکومت او بالا است. هنوز بسیاری ماندهاند که عادلی چه بر سر میلیاردها دلار استقراضی سالهای بعد از جنگ آورده؟ و وقتی شایعه انتقال بخشی از سرمایهها به کانادا قوت میگیرد، عادلی به عنوان سفیر ایران در کانادا عازم این طرف دنیا میشود. علی پروین هم اهل شفافیت نیست! ماجراهای مالی
پرسپولیس در سالهای اخیر همیشه مساله ساز بوده است.
شایعه همیشه دور و اطراف اطرافیان هاشمی زیاد است. هنوز دلایلی برای رد این شایعات کافی نبوده، انگار خود اینان نیز وجود شایعات را برای نگه داشتن فضای غیر شفاف لازم دارند. در پرسپولیس هم قضیه همینطور است! ماجرای شرکت بیمه دختر علی پروین که بازیکنان به نحوی باید با آن در ارتباط میبودند یا....
به نظرم این خبر که گفت و گوی شرق با هاشمی در نمایشگاه کتاب با 300000 نسخه تیراژ به قروش می رسد بد نیست.