سوال جالبی از من پرسیده شده که جوابش را اینجا می نویسم
. من هیچگاه مشاور وزارت نیرو نبودهام. اتفاقا عموی من نماینده شرکتی سد سازی-اشتوکی سویس- بود که با وزارت نیرو همکاری میکرد. به خاطر انتقاد دیرینه پدرم و خودم به سد سازها و سد بازها، جذب کار نشدم، ولی پسر عمه ام که فوق لیسانس شیمی داشت، از این طریق وارد پروژه سد جیرفت شد.
در مورد وزارت جهاد، من مشاور و مجری معاونت آموزش و تحقیقات برای انتشار خبرنامهای دو زبانه بودم که در باره طرح آبخوانداری و سیستمهای سطوح آبگیر باران بود. ارتباط با پدرم به چند طریق باعث دعوت معاونت آموزش و تحقیقت از من شد. از سال ۵۸، با طرح زندگی کردهبودم- زندگی در ده، در کنار محل اجرای پروژه ...رانندگی بولدوزر و درست کردن کانالهای روی خطوط تراز در سال های۶۵ و ۶۶ درگرهبایگان فسا را به آن اضافه کنید. رشته تحصیلی ام(فوق لیسانس رسوب شناسی-زمین شناسی) به آن مربوط بود، روزنامهنگار هم بودم و میتوانستم همکارانم را جذب این خبرنامه کنم. جماعت جهادی هم میخواستند کاری منتشر کنند که باکارهای قبلی متفاوت باشد. در عین حال از پدرم به عنوان دبیر بخش انگلیسی مجله دعوت به کار کردم و هیچکس به اندازه من زبان او را نمیفهمید! با این همه به خاطر ظاهر غیر جهادی ، با مشکلات زیادی روبرو بودم. و چون همزمان در روزنامه همشهری هر از گاهی کاریکاتورهای ضد جناح راست میکشیدم که مخالف دیدگاه رئیس روابط عمومی جهاد-علی دارابی- بود، مشکلات جالبی را تجربه کردم. آن خبرنامه هنوز هم جزو معدود کارهای حرفهای وزارت جهاد است. حضور من در همشهری نیز باعث ارتباط بیشتر جهادیها با عطریانفر برای انتشار ویژهنامههایی شد که در سالهای ۷۵-۷۶ منتشر گشت. و من تنها آورنده ویژهنامه به همشهری بودم، که پورسانت نگرفت.
درهمان دوره هم برای همایش جهانی سیستمهای سطوح باران که در اردیبهشت ۷۶ در تهران برگزار شد، نمایشگاه کاریکاتوری نیز بر پا کردیم، که فکر میکنم اولین نمایشگاه کاریکاتوری بود که یک رییس جمهوری افتتاحش میکرد.
تجربه کار خبرنامه سیستمهای سطوح آبگیر باران، باعث شد دفتر ریاست جمهوری از مجریان آن برای انتشار کاتالوگ موزه ریاست جمهوری دعوت به کار کند. بعدها هم که محسن هاشمی به مترو رفت، از همان تیم برای طرح افتتاح مترو کمک خواست. آن زمان هم با دوستانم شرکتی فرهنگی داشتیم و کار بروشور، نمایشگاه کاریکاتور، نمایشگاه آرشیو تاریخ انتشار مترو و چند کار کوچک دیگر را انجام دادیم.
ارتباط کاری من با یکی از مسوولان وزارت جهاد که بعدا به محیط زیست رفت، در ورود من به این عرص نقش داشت. وقتی برای تفهیم طرحها به هیات دولت، از کاریکاتورهای من استفاده میشد، و یا وقتی می خواستند از دکتر عارف بودجه بگیرند، کاریکاتور رافع برخی مشکلات بود. همین کارها باعث دعوت من به معاونت انسانی محیط زیست برای طراحی یک کتاب و نیز استفاده از یکی از طرح ها برای آگهی مطبوعاتی شد. در سال ۸۱ هم بعد از راه اندازی سایت "قلم سبز"، پیشنهاد راه اندازی سایت"آسمان آبی" را به معاونت مذکور دادیم که پس ازمدتها کار و جلسه و مخالفت و مکافات، بالاخره پذیرفته شد.
در مورد شهرداری تهران، در در سال ۸۱ معاونت توسعه مدیریت شهری از گروهی که سابقه اجرای پروژها های فرهنگسازی داشتند دعوت به همکاری کرد. به خاطر اینکه مشاور معاونت فرهنگسازی سازمان بهینه سازی مصرف سوخت و موسس سایت" قلم سبز" بودم، سابقه این پروژه و آمار خبرهای منتشر شده در مطبوعات از این مرکز خبری کوچک در مورد مسالهای که اصلا خبرساز به حساب نمی آمد، از من و همکارم برای مشاوره و ارائه طرح دعوت کردند. ما هم طرح سایت خبری" تهرانشهر" را به شهرداری دادیم که پس از تایید( و انتخاب از میان طرح های فرهنگسازی) تا زمان آمدن شهردار جدید برپا بود.
در مورد سازمان بهینه سازی هم چون فرزند حاجی زم مدیر فرهنگسازی سازمان شده بود و از میان اهالی حوزه هنری و هفته نامه "مهر"، کسی را میخواست وارد حوزه مشاوران کند که بحث نفت را اندکی بفهمد، و از تعداد درسها و واحدهایی که در مورد نفت پاس کرده بودم بالاتر از دیگران بود و سابقه کار در وزارت جهاد را هم داشتم، از من دعوت به همکاری کرد. در گروه مشاوران، فیلمساز(نصرت کریمی)، مجری تلویزیون(مرحوم علیقلی)، محقق و مجری فرهنگسازی، استاد روانشناسی دانشگاه، متخصص بهینه سازی مصرف سوخت هم حضور داشتند. کار من در ابتدا بررسی روشهای رسانهای کردن مقولهای بود که مطبوعات فقط به عنوان آگهی حاضر به پذیرشش بودند. پس از سفرم به کانادا و بررسی روشهای رسانهای در تابستان سال ۸۰، راه اندازی سایت خبری را پیشنهاد کردم...تنها بخشی که هنوز هم دارد کار خودش را میکند، همان است، که من دو سال پیش مجبور به ترک آن شدم.
نکته جالب همه این همکاریها این بوده که هیچوقت خودم را به سیستمی تحمیل و برای نفوذم از پارتی استفاده نکردهام. جز برای ورود به یکی دو نشریه که ابراهیم نبوی کمک شایانی کرد.
البته مطمئن هستم هیچوقت بهترین مشاور و مجری موجود در این طرحها نبودهام، ولی بیشترین تلاش ممکن را کردهام.
اگر نظر مرا می خواهید، در همه کارها، خدا بالاترین پارتی من بوده، که شاید از نظر شما اندکی غیر واقعی جلوه کند، ولی در هرکدام از این مراحل بشدت احتیاج به کار داشتم و به خاطر مشکلات مالی (جور کردن هزینه ازدواج در سال ۷۶ و خرید سربازی در سال ۷۷ در زمان کار برای مترو و ...) این پروژهها مرا از سرگردانی نجات دادند.