دیروز این یادداشت
حنیف مزروعی را مىخواندم. دیدم از بعد مقایسهای، اگر این پروژه در دوران سازندگی به نتیجه می رسید، در بوق وکرنا میکردند و چند صد تا بیلبورد برایش در تهران درست میشد.
اما مشکل من با این پروژههای ملی این است که اصلا مطمئن نیستم که تخت جمشید شاهکار آقایان بر اساس اصول فنی و زمینشناختی و ژئوتکنیکی و ...ساخته شده باشد؟ چند در صد سازههای هوا شده بوسیله جماعت مشارکت با مطالعه دقیق وضعیت زمین شناسی و محیط زیستی احداث شده است؟ چند درصد سدهای این جماعت بهترین گزینه برای جذب آبهای هرزرو و دخیرهسازی آن بوده؟ چند درصد شاهکارهای سد سازی جماعت وزارت نیرو در طول چهل پنجاه سال آینده توان اثبات ادعای سازندگانش را دارد؟ چند درصد هزینههای ساخت و مطالعه سد، صرف خود موضوع شده؟ آیا بودجه وزارت نیرو و در حقیقت بودجه ملی با سد سازیهای افراطی! تا حدی به هرز نرفتهاست؟ آیا سد سازی و تمرکز بودجه ریزی در این صنعت پر منفعت که منافع مشارکتیها و سپاهیها در آن مشترک است، و به تحبیب قلوب آنها یاری رسانده-بوسیله حبیبالله بی طرف!-مانع اجرای پروژههای ارزان ولیپرفایدهتر ذخیرهسازی آب در مناطق حاشیه بیابانها( در سفرههای آب زیر زمینی) در وسعت بر آورد شده ۴۲ میلیون هکتاری نیست؟ با بودجه هر سد، چند میلیون هکتار را میتوان جهت ذخیرهسازی آب در زیر زمین که میزان تبخیر آن به مراتب کمتر از ۲۰، %-۲۵% در بسیاری از سدهای ایران است آماده کرد و پروژههای آبخوانداری را به اجرا رساند؟ این پروژههای ارزان چقدر سود به جیب مشاوران مشارکتی خواهد ریخت؟
حنیف مزروعی راست می گوید، قدر کار و زحمت سدسازها را نمیدانند. کاش قدرتی بود تا این جماعت اطلاعاتی سابق را زیر سوال میبرد که اجرا شدن هر پروژه و برنده شدن هر پیمانکار تحت چه شرایطی صورت گرفته، و...
این هم نمونههایی از سدسازان و سد بازان و رفقای بازدید کنندهشان در سایت رجبعلی مزروعی