خصلت انتخابات و مبارزت انتخاباتی همین است که از چند ماه مانده به روز رای گیری، کاندیداها و طرفدارانشان دور هم جمع میشوند و جلسات مختلفی برگزار می کنند و از هر دری سخنی می گویند...همه در جستجوی فردی صالح هستند تا فشار روزگار را از دوششان بردارد و فردایی روشن نویدشان دهد...
آه او چقدر هوشمند است...آه چقدر مشاورینش عاقل و بالغ هستند...چقدر پاکی از سر و رویش می بارد...اگر او رئیس جمهوری نشود، پس چه کسی بشود؟
در بهترین حالت، از منتقد خوششان نمی آید، ولی تظاهر به جدی گرفتن حرف ناقدان میتواند طرفداران جوانتر کاندیداها را مجاب کند که با این گروه، رسیدن به سعادت ممکن می شود. اگر او نیاید دنیا از هم خواهد پاشید و ...
چرا فکر نمی کنیم که کاندیداها و تیمهای فکریشان این همه سال کجا بودهاند؟ چرا بعدازاین همه سال، تازه به فکر توجیه عملکرد حزب و گروه خود افتادهاند؟ چرا نمیاندیشند علت دیرباوری بخش بزرگی از جامعه، تقصیر منتقدان نیست!
وقتی به رای آدم احتیاج دارند، چنان دوست داشتنی می شوند که نگو و نپرس...و ما آدمهای درد کشیده تحقیر شده، نیازمند محبت هستیم...آه که چقدر مهربان میشوند...آه که چقدر آدم از وجودشان لذت میبرد...نه، این دفعه دروغ نیست! خودشان گفتتند بعد از انتخابات به خواستههای شما توجه میکنیم...الآن در مقطع حساسی هستیم و نباید با صندوق رای خداحافظی کرد، اول، پای صندوق حاضر شوید و بعد اسم کاندیدایی که میدانید چقدر دوستتان دارد را درون سوراخ صندوق فرو کنید...
آه که چقدر این مستی لذتبخش است...باید مست بود تا نفهمی زیر پایت دره است...کاش بهمن قبادی فیلم جدیدی می ساخت.