یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, April 30, 2005
حیف
امروز یکی از سخنرانان تند راست در دانشگاه تورنتو جلسه دارد و من نمی توانم آنجا باشم! اگر هم برسم، کمی دیر خواهد بود. علیرضا پناهیان که مدرس حوزه و دانشگاه هم هست از آن آدم‌های جالبی است که هرگاه روی صفحه تلویزیون می دیدمش، هوس تماشای فیلم‌های سیاه به سرم می زد(فیلم نُوار)...

به چند دلیل از اینکه جلسه را از دست می دهم ناراحتم. مهم ترینش ارتباط نزدیک او با آقای مصباح یزدی. من ۱۳-۱۴ ماه بعد از ماجرای "استاد تمساح" نامه‌ای به ایشان نوشتم و توضیح دادم که سو تفاهم پیش آمده ناشی از سهل انگاری من، موجب ناراحتی او و طرفدارانش شده است. از بابت آن سو تفاهم هم عذر‌خواهی کرده بودم. آقای مصباح هم در پاسخی خیلی خوب، برایم دعای خیر هم کرده بود...آن دعا با احضاریه‌ای که چند روز بعدش دریافت کردم اجابت شد!

بعدا به من و گروهی از دوستان ثابت شد که ماجرا فقط بر سرهمان کاریکاتور نبوده است، با اینکه تنها مورد مطبوعاتی سال‌های اخیر محسوب می‌شود که به تحصنی چند روزه و تعطیلی حوزه انجامید.

دلم می خواست از پناهیان بپرسم که وقتی شعار می‌داد و اعدام مرا طلب می‌کرد، اصلا خود کاریکاتور را دیده بود؟ دلم می خواست بدانم چند در صد متحصنین کاریکاتور مربوطه را مشاهده عینی کرده بودند؟ بنا به گزارش غیر رسمی یکی از مراکز اطلاعاتی، ۹۵% متقاضیان اعدام من در آن روزها، اصلا نمی دانسته‌اند ماجرا چیست! و از آن بدتر، کاریکاتوری که در روزنامه‌ای با تیراژ ۴۰-۵۰ هزار چاپ شده بود،در بیش از میلیون نسخه-فتوکپی- در سطح کشور انتشار یافت، آنهم با تفسیر خاص آن روزها.

یکی از روحانیون برجسته چناح راست به من پیشنهاد کرد که ناراحتی پیش آمده را از دل آقای مصباح در آورم. من هم مانده بودم که اگر به دفتر ایشان سر بزنم، زنده خارج نخواهم شد! در فروردین سال ۸۰ در مسافرتی زمینی که قم نیز در مسیرمان بود، خواستم بدانم که محل مدرسه آقای مصباح کجاست؟ شاید اگر خودم را فرد دیگری معرفی می کردم یا یک نفر پارتی با خودم می‌بردم، اتفاقی نمی‌افتاد.از عابری که قیافه اش خیلی هم به جماعت انصار حزب‌الله می زد، نشانی را پرسیدم... در جواب گفت، مدرسه"استاد تمساح " را می‌گویی؟ فهمیدم چه گند عظمایی زده ام!
به مجرد بازگشت به تهران، نامه را فرستادم و شک داشتم که جواب مثبتی بگیرم.
چند دقیقه بعد، جواب نمابر من آمد، و تلفنی هم با مسوول دفتر ایشان صحبت کردم...

الآن کل ماجرا به تاریخ پیوسته، ولی در بازجویی‌ها هنوز پیگیر ماجرا هستند که آیا اسرائیلی‌ها این سوژه را داده اند یا آمریکایی‌ها؟

خلاصه حیف که جلسه امروز را از دست می دهم...