من دیر به جلسه رسیدم، اصلا هم قرار نبود برسم! ولی از مراسم یادبود یکی از خالقان سوپرمن، که متولد تورنتو بود ، زودتر جیم شدم تا جمال بی مثال حجتالاسلام و آلمسلمین پناهیان را زیارت نمایم!!
اولا، حاج آقا بدون لباس( فکر بد نکنید! بدون عمامه و عبا) خیلی خودمانی شده بود و انسانی. در ثانی، آنقدر سفسطه باز بود که حد ندارد. آدم خیال مى کند همه روحانیون ایرانی اینقدر روشنفکرو خوش سر و زبان هستند، و آنهاییکه سخن از داغ و درفش می گویند، از کره مریخ آمده اند!
اولا حاجآقا گفت که به قوه قضاییه معترض و منتقد است( فرقش با ما این است که لابد ناراحت است که چرا بطور کامل دمار از روزگار همه در نیاوردهاند!)، ثانیا، گفت که رفتار بد متدین نماها در روند گذار، متدینین را مظلوم واقع کرده است، به عبارت دیگر نمیتوان آشغالهایی که خود را در سیستم جا زدهاند بیرون انداخت...بقیه سخنان هم جالب بود، ولی به نحو عجیبی میتوانستی به این نتیجه برسی که حرفهایش در جمع دانشجویان تورنتو، ریاکارانه است.
صحبت مفصلی در باب "ازادی روانی" و "امنیت روانی" کرد. منتها طوری آسمان را به ریسمان بافت که خیال می کردی می خواهد به تو آن آزادی را بدهد که مطلوب تو است.
در باب ولایت هم گفت که تضمین کننده رقابت آزاد است...
در ضمن گفت حرفهای بدی که به اسم او ثبت شده متعلق به برادرش است! هر وقت هم در بحث کم می آورد، تقصیر را سرایعا گردن عوامل دیگری میگذاشت...، از بسیاری از مباحث فراری بود، و گفت که میتوان امام معصوم را نیز مورد نقد و سوال قرار داد! جالب اینجاست که "رضا خاتمی" را میخواهند به دادگاه بکشانند که در مورد توضیح خواستن از امام زمان حرف زده، و آقای "پناهیان" اینجا راست راست از همین حرفها می زند و کسی کاری به کارش ندارد!
او هرگونه ارتباط با آقای مصباح را رد کرد، ولی حاضر نشد در مورد اساتید حوزوی اش در دوره "سطح" توضیح دهد!
هر وقت این حرفهای آخوندی را میشنوم، یاد ملای "شهر قصه" میافتم و عشقش به دوشیزه مکرمه"خاله سوسکه"...خداوندا!خدایا! این خاله سوسکهُ ما، چقدر بیوفایه!